برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۵۳۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
صب

مقدّمهٔ جامع دیوان حافظ

حمد بی حدّ و ثنای بی عدّ و سپاس بی قیاس خداوندیرا که جمع[۱] دیوان حافظان ارزاق به پروانهٔ سلطان ارادت و مشیّت اوست، بی‌مانندی که رفع بنیان سبع طِباق نشانهٔ عرفان حکمت بی علّت اوست[۲]، حکیمی که طوطی شکرخای ناطقهٔ انسانی را در محاذات آیینهٔ تأمّل عرایس معانی بادای دلگشای اِنَّ مِنَ البَیٰانِ لَسِحْراً[۳] گویا کرد، علیمی که بلبل دستان سرای خوش نوای زبان را در قفس تنگِ دهان بقوّت اذهان[۴] در ترنّم و تنغِّم[۵] اِنَّ مِنَ الشَعر لَحِکْمَةً[۶] آورد،

  آن بنده پروری که زبان در دهان نهار درّ کلام در صدف هر زبان نهاد  
  جانرا ز لطفِ عذب غذائی لطیف داد دل را مفرّحی ز سخن در بیان نهاد  
  1. چنین است در ملک و ت، سایر نسخ: جمیع،
  2. چنین است در حن و هندی و ملک و باباشاه و تقوی ۲، سایر نسخ: او،
  3. حدیثی است مشهور منقول از حضرت رسول ص رجوع شود بلسان العرب در س ح ر،
  4. چنین است در ملک و تقوی ۲، سایر نسخ افزوده‌اند: مستقیم،
  5. بتقدیم نون بر غین معجمه از نغمه یقال تنغّم بالغناء و نحوه و انّه لیتغنّم بشئ ای یتکلّم به و النَغمة الکلام الحسن و جرس الکلمة حسن الصّوت،
  6. حدیثی است مشهور منقول از حضرت رسول، رجوع شود بلسان العرب در ح ک م،–