این برگ همسنجی شدهاست.
۳۵۴
آن طرّه که هر جعدش صد نافهٔ چین ارزد | خوش بودی اگر بودی بوئیش ز خوشخوئی | |||||
هر مرغ بدستانی در گلشن شاه آمد | ||||||
بلبل بنواسازی حافظ بغزل گوئی |
ایضاً له[۱]
الا ای آهوی وحشی کجائی | مرا با تست چندین آشنائی | |||||
دو تنها و دو سرگردان دو بیکس | دد و دامت کمین از پیش و از پس | |||||
بیا تا حال یکدیگر بدانیم | مراد هم بجوئیم ار توانیم | |||||
که میبینم که این دشت مشوّش | چراگاهی ندارد خرّم و خوش | |||||
که خواهد شد بگوئید ای رفیقان | رفیق بیکسان یار غریبان | |||||
مگر خضر مبارک پی درآید | ز یمن همّتش کاری گشاید | |||||
مگر وقت وفا پروردن آمد | که فالم لا تذرنی فرداً آمد | |||||
چنینم هست یاد از پیر دانا | فراموشم نشد هرگز همانا[۲] | |||||
که روزی رهروی در سرزمینی | بلطفش گفت رندی رهنشینی |