این برگ همسنجی شدهاست.
۲۳۸
لاله ساغرگیر و نرگس مست و بر ما نام فسق | داوری دارم بسی یا رب کرا داور کنم | |||||
بازکش یکدم عنان ای ترک شهرآشوب من | تا ز اشک و چهره راهت پر زر و گوهر کنم | |||||
من که از یاقوت و لعل اشک دارم گنجها | کی نظر در فیض خورشید بلنداختر کنم | |||||
چون صبا مجموعهٔ گل را بآب لطف شست | کج دلم خوان گر نظر بر صفحهٔ دفتر کنم | |||||
عهد و پیمان فلک را نیست چندان اعتبار | عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم | |||||
من که دارم در گدائی گنج سلطانی بدست | کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم | |||||
گر چه گردآلود فقرم شرم باد از همّتم | گر بآب چشمهٔ خورشید دامن تر کنم | |||||
عاشقانرا گر در آتش میپسندد لطف دوست | تنگ چشمم گر نظر در چشمهٔ کوثر کنم | |||||
دوش لعلش عشوهٔ میداد حافظ را ولی | ||||||
من نه آنم کز وی این افسانها باور کنم[۱] |
۳۴۷ | صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم | تا بکی در غم تو نالهٔ شبگیر کنم | ۳۷۳ | |||
دلِ دیوانه از آن شد که نصیحت شنود[۲] | مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم |
- ↑ در این غزل در نسخ مختلفهٔ جدیده از یک الی هشت بیت الحاقی دیده شده است از جمله این بیت مشهور: من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود وعدهٔ فردای زاهد را چرا باور کنم ولی در نسخ قدیمهٔ قریب العصر با حافظ از قبیل خ ق نخ ل اثری از هیچکدام ازین ابیات موجود نیست.
- ↑ یعنی کارش از آن گذشته که نصیحت شنود، بعضی نسخ: که پذیرد درمان.