این برگ همسنجی شدهاست.
۱۹۹
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر | که بهر حالتی این است بهین اوضاع | |||||
طرّهٔ شاهد دنیی همه بندست و فریب | عارفان[۱] بر سر این رشته نجویند نزاع | |||||
عمر خسرو طلب ار نفع جهان میخواهی | که وجودیست عطابخش کریم نفّاع[۲] | |||||
مظهر لطف ازل روشنی چشم امل | ||||||
جامع علم و عمل جان جهان شاهشجاع |
۲۹۰ | در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع | شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع | ۲۹۳ | |||
روز و شب خوابم نمیآید بچشم غمپرست | بس که در بیماریِ هجر تو گریانم چو شمع | |||||
رشتهٔ صبرم بمقراض غمت ببریدهشد | همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع | |||||
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرمرو | کی شدی روشن بگیتی راز پنهانم چو شمع | |||||
در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست | این دل زار نزار اشکبارانم چو شمع | |||||
در شب هجران مرا پروانهٔ وصلی فرست | ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع | |||||
بی جمال عالمآرای تو روزم چون شبست | با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع | |||||
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت | تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع |