این برگ همسنجی شدهاست.
۱۹۱
۲۸۲ | ببرد از من قرار و طاقت و هوش | بت سنگین دل سیمین بناگوش | ۲۷۶ | |||
نگاری چابکی شنگی کله دار | ظریفی مهوشی ترکی قباپوش | |||||
ز تاب آتش سودای عشقش | بسان دیگ دایم میزنم جوش | |||||
چو پیراهن شوم آسوده خاطر | گرش همچون قبا گیرم در آغوش | |||||
اگر پوسیده گردد استخوانم | نگردد مهرت از جانم فراموش | |||||
دل و دینم دل و دینم ببردست | بر و دوشش بر و دوشش بر و دوش | |||||
دوای تو دوای تست حافظ | ||||||
لب نوشش لب نوشش لب نوش |
۲۸۳ | سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بگوش | که دور شاه شجاعست می دلیر بنوش | ۲۸۱ | |||
شد آنکه اهل نظر بر کناره میرفتند | هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش | |||||
بصوت چنگ بگوئیم آن حکایتها | که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش | |||||
شراب خانگی ترس محتسب خورده | بروی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش | |||||
ز کوی میکده دوشش بدوش میبردند | امام شهر که سجّاده میکشید بدوش | |||||
دلا دلالت خیرت کنم براه نجات | مکن بفسق مباهات و زهد هم مفروش |