برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۲۴۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۱۸
  زیر بارند درختان که تعلّق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد  
  مطرب از گفتهٔ حافظ غزلی نغز بخوان  
  تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد  
۱۷۴  مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد  ۱۵۹
  برکش ای مرغ سحر نغمهٔ داوودی باز که سلیمان گُل از باد هوا باز آمد  
  عارفی کو که کند فهم زبان سوسن تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد  
  مردمی کرد و کرم لطف خداداد بمن کان بُت ماه رُخ از راه وفا باز آمد  
  لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح داغ دل بود بامّید دوا باز آمد  
  چشم من در رهِ این قافلهٔ راه بماند تا بگوش دلم آواز درا باز آمد  
  گر چه حافظ در رنجش زد و پیمان بشکست  
  لطف او بین که بلطف از در ما بازآمد  
۱۷۵  صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد  ۱۵۶
  هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد  
  تنور لاله چنان برفروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد