برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
یز
  • مرحبا طایر فرّخ‌پی فرخنده پیام۲۱۱
  • مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم۲۲۸
  • مژدهٔ وصل تو کو کز سر جان برخیزم۲۳۱
  • من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم۲۴۲
  • من دوستدار روی خوش و موی دلکشم۲۳۲
  • من که از آتش دل چون خم می در جوشم۲۳۳
  • من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم۲۲۴
  • من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم۲۳۷
  • نماز شام غریبان چو گریه آغازم۲۲۸
  • هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم۲۱۹
  • حرف ن ۲۳ غزل
  • افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن۲۶۸
  • ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن۲۷۱
  • ای نور چشم من سخنی هست گوش کن۲۷۵
  • بالا بلند عشوه‌گر نقش باز من۲۷۶
  • بهار و گل طرب‌انگیز گشت و تؤبه شکن۲۶۳
  • چندانکه گفتم غم با طبیبان۲۶۴
  • چو گل هر دم ببویت جامه در تن۲۶۸
  • چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من۲۷۷
  • خدا را کم نشین با خرقه‌پوشان۲۶۶
  • خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن۲۶۹
  • دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن۲۷۰
  • ز در درآ و شبستان ما منوّر کن۲۷۳
  • شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان۲۶۶
  • شراب لعل‌کش و روی مه‌جبینان بین۲۷۸
  • صبحست ساقیا قدحی پر شراب کن۲۷۳
  • فاتحهٔ چو آمدی بر سر خستهٔ بخوان۲۶۳
  • کرشمهٔ کن و بازار ساحری بشکن۲۷۵