برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳۱
  همچو حافظ برغم مدّعیان  
  شعر رندانه گفتنم هوس است  
۴۳  صحن بستان ذوق‌بخش و صحبت یاران خوشست وقت گل خوش باد کزوی وقت میخواران خوشست  ۴۵
  از صبا هر دم مشام جان ما خوش میشود آری آری طیب انفاس هواداران خوشست  
  ناگشوده گل نقاب آهنگ رحلت ساز کرد ناله کن بلبل که گلبانگ دل‌افکاران خوشست  
  مرغ خوشخوانرا بشارت باد کاندر راه عشق دوست را با نالهٔ شبهای بیداران خوشست  
  نیست در بازار عالم خوشدلی ور زانکه هست شیوهٔ رندی و خوشباشی عیّاران خوشست  
  از زبان سوسن آزاده‌ام آمد بگوش کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوشست  
  حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلیست  
  تا نپنداری که احوال جهانداران خوشست  
۴۴  کنون که بر کف گل جام بادهٔ صافست بصد هزار زبان بلبلش در اوصافست  ۴۳
  بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر چه وقت مدرسه و بحث کشف کشّافست[۱]  
  فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد که می حرام ولی به ز مال اوقافست  
  1. بعضی نسخ: کشف و کشّافست.