این برگ همسنجی شدهاست.
۱۱
| گر چه دوریم از بساط قرب همّت دور نیست | بندهٔ شاه شمائیم و ثناخوان شما | |||||
| ای شهنشاه بلند اختر خدا را همّتی | ||||||
| تا ببوسم همچو اختر خاک ایوان شما | ||||||
| ۱۳ | میدمد صبح و کِلّه بست سحاب | الصّبوح الصّبوح یا اصحاب | ۱۳ | |||
| میچکد ژاله بر رخ لاله | اَلمدام المدام یا احباب | |||||
| میوزد از چمن نسیم بهشت | هان بنوشید دم بدم می ناب | |||||
| تخت زمرد[۱] زده است گل بچمن | راح چون لعل آتشین دریاب | |||||
| در میخانه بستهاند دگر | افتتح[۲] یا مفتّح الاَبواب | |||||
| لب و دندانت را حقوق نمک | هست بر جان و سینههای کباب | |||||
| این چنین موسمی عجب باشد | که ببندند میکده بشتاب | |||||
| بر رخ ساقی پری پیکر | ||||||
| همچو حافظ بنوش بادهٔ ناب | ||||||
| ۱۴ | گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب | گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب | ۱۴ | |||