این برگ همسنجی شدهاست.
۱۰
دریای اخضر فلک و کشتی هلال | ||||||
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
۱۲ | ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما | آب روی خوبی از چاه زنخدان شما | ۲ | |||
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده | بازگردد یا برآید چیست فرمان شما | |||||
کس بدور نرگست طرفی نبست از عافیت | به که نفروشند مستوری بمستان شما | |||||
بخت خوابآلود ما بیدار خواهد شد مگر | زآنکه زد بر دیده آبی[۱] روی رخشان شما | |||||
با صبا همراه بفرست از رخت گلدستهٔ | بو که بوئی بشنویم از خاک بستان شما | |||||
عمرتان باد و مراد ای ساقیان بزم جم | گر چه جام ما نشد پر می بدوران شما | |||||
دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید | زینهار ای دوستان جان من و جان شما | |||||
کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند | خاطر مجموع ما زلف پریشان شما | |||||
دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری | کاندرین ره کشته بسیارند قربان شما | |||||
میکند حافظ دعائی بشنو آمینی بگو | روز ما باد لعل شکّر افشان شما | |||||
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو | کای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما |
- ↑ در نسخهٔ خ این سه کلمه محو شده و بعد بجای آن بهمین نحو که در متن است نوشته شده و صورت اصلی معلوم نیست.