برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
قکد


  کدام پایهٔ تعظیم نصب شاید کرد که در مسالک فکرت نه برتر از آنی  
  درون خلوت کرّوبیان عالم قدس صریر کلک تو باشد سماع روحانی  
  ترا رسد شکر آویز[۱] خواجگی گَهِ جود که آستین بکریمان عالم افشانی  
  صواعق سخطت را چگونه شرح دهم نعوذ باللّه از آن فتنهای طوفانی  
  سوابق[۲] کرمت را بیان چگونه کنم تبارک‌الّله از آن کارساز ربّانی  
  کنونکه شاهد گل را بجلوه‌گاه چمن بجز نسیم صبا نیست همدم جانی  
  شقایق از پی سلطان گل سپارد[۳] باز ببادبان[۴] صبا کِلّهای[۵] نعمانی  

    فرموده باشد،

    چنین است در منعم در هر دو نسخهٔ بخطّ او یعنی هم در نسخهٔ متعلّق بآقای تقوی و هم در نسخهٔ مدرسهٔ سپهسالار، سایر نسخ: توئی که،

  1. چنین است در اغلب نسخ، منعم (در هر دو نسخهٔ خطّ او): بیک آویز (?)، سپه: که یک آویز (?)،– کلمهٔ «شکر آویز» را در هیچ فرهنگی نیافتم جز در بهار عجم که او نیز بهیچوجه آنرا تفسیری نکرده و فقط این کلمه را عنوان کرده و سپس بدون هیچ توضیحی و هیچ علاوهّ همین بیت خواجه را شاهد آورده است بطوریکه واضح میشود که او نیز مقصود از این کلمه را نفهمیده بوده و هیچ شاهد دیگری نیز سوای بیت حاضر بنظر او نرسیده بوده است، سودی در شرح دیوان گوید: «شکرآویز وصف ترکیبی است و عنی آن آویخت شکر است ولی در اصطلاح کسی که برای هنری که نشان داده محلّ تحسین واقع شده گویند او شکر آویخت»، و این تفسیر هیچ بعید نیست که بسیار نزدیک بواقع باشد ولی از اینکه هیچ مأخذی برای آن بدست نمیدهد واضح است که این تفسیر را از روی خود همین بیت حاضر باید استنباط کرده باشد، و مکرّر گفته‌ایم که بمتفرّدات سودی اعتماد فوق‌العاده نمیتوان نمود،
  2. چنین است در هفت نسخه، در سه نسخهٔ دیگر: سوابغ،
  3. چنین است در ملک و ی و دبیرخاقان، سایر نسخ: بسازد،
  4. چنین است در اغلب نسخ، بعضی دیگر بباد پای، سودی: بدست باد صبا،
  5. چنین است در منعم و تقوی ۲ و سپه