برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۱۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
قکا
  ای آشکار پیش دلت هرچه کردگار دارد همی بپردهٔ غیب اندرون نهان  
  داده فلک عنان ارادت بدست تو یعنی که مرکبم[۱] بمراد خودم[۲] بران  
  گر کوششیت افتد پر داده‌ام بتیر ور بخششیت باید زر داده‌ام بکان  
  خصمت کجاست در کف[۳] پای خودش[۴] فکن یار تو کیست بر سر چشم منش نشان  
  هم کام من بخدمت تو گشته منتظم هم نام من بمدحت تو گشته جاودان[۵]  

    (رجوع شود بتاریخ محمود گیتی ص ۶۹، ۶۹۶، ۷۰۴)،

    چنین است در منعم ی حن سپه هندی (با جیم)، ولی در ملک و سودی: خان (با خاء معجمه)،

    مُلْهَم بضم میم و فتح هاء بصیغهٔ اسم مفعول است و اشاره است بدون شک بحدیث معروف «ارباب الدّول مُلْهَموُن»

  1. چنین است در بعضی نسخ و همین صواب است لاغیر، اغلب نسخ: من کیم، و آن بدون شک تصحیف است،
  2. چنین است در اغلب نسخ، و میم در «خودم» مفعول است یعنی «مرا» یعنی تو بمراد خود «مرا» بران،– در بعضی نسخ: بمراد خودت، و ضمیر تاء در اینصورت مضاف الیه «خود» است یعنی خود تو و بعربی «نفسک»،
  3. چنین است در منعم و ملک و دبیرخاقان و سودی، سایر نسخ: در ته،
  4. چنین است در اغلب نسخ، و شین در خودش مفعول است یعنی «او را» یعنی تو «او را» در کف پای خود افکن، در بعضی نسخ: خودت، یعنی خود تو (رجوع شود بحاشیهٔ ۱)
  5. چنین است در جمیع نسخ، این بیت مربوط بماقبل خود نیست زیرا که ابیات ماقبل، از «یعنی که مرکبم بمراد خودم بران» تا آخر بیت سابق، همه مقول قول فلک است در صورتیکه بیت حاضر واضح است که مقول قول خود خواجه است خطاب بممدوح، پس باحتمال قوی یکی دو سه بیت قبل از بیت حاضر که مربوط بآن بوده از بین باید افتاده باشد و الّا این بیت باین نحو که هست بکلّی ابتدا بساکن و بدون مقدّمه است،