۳۴
بعد از شش هفت زبان از قبیل انگلیسی و فرانسه و آلمانی و روسی و ایطالیائی از همهٔ زبانهای عالم معتبرتر و غنی ترست و نیز واقف نیست که ممالک لاتینی الفبای بی تمدّن و کم تمدّن هم هست.
حوادث و وقایع تاریخی و ترّقی و تنزّل اقوام عالم را هزاران علّتست و فکر فکلی نمیتواند بیکی از آنها هم پی ببرد. مگر هنگامی که شاهنشاه ایران کشته و زن و فرزندش اسیر و پایتختش بفرمان اسکندر سوخته شد ایرانیان الفبای عربی داشتند؟ مگر روزی که ایران بدست لشکر پا برهنهٔ عرب افتاد ایرانیان رباعی خیّام و غزل حافظ میخواندند؟ مگر وقتی که سپاهیان ترک قسطنطنیّه را فتح کردند و دختر هنرمند اروپا، این یونان افلاطون پرور را گرفتند و اروپائیان را مغلوب و مرعوب ساختند، بالفبای لاتینی فتحنامه مینوشتند؟ مگر مردم انگلیس که این سرزمین عجائب این امریکای پهناور پر از گنج را برایگان از دست دادند، در بیوفائی دنیا و فوائد قناعت و فضیلت درویشی و عزات شعر فارسی و عربی خوانده بودند؟ مگر پیش از ایامی که بیسوادی در آلمان و انگلیس و فرانسه و سویس و نروژ منسوخ و معدوم شود این ممالک الفبای لاتینی نداشتند؟ مگر علم و ادب عالم بزبان بالنّسبه خالص وحشیان و آدمخواران افریقا و استرالیاست؛ مگر در ممالک متمدّن اروپا و امریکا که آهن را در هوا بپرواز در آوردهاند چندین ملیون درویش فرنگی یعنی زن و مرد گوشهگیر صومعهنشین نیست؟ مگر فرانسه که بیش از سه قرن نور علم و ادب و هنرش اروپا و آفاق دور از اروپا را منور ساخته و سربازش بارها پشت فرمانروایان بزرگ عالم را لرزانده بود مثنوی خوان و یا بودائی مذهب گشته و الفبای لاتینیش را بالفبای