برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(۷۷)

مرده پهلوی جسد مومیائی‌شدهٔ او می‌گذاشتند و حرف‌هایی را که می‌بایست به ازیریس و نواب او بزند در آن می‌نوشتند مثلاً ابتدا باید به اُزیریس خطاب کند و بگوید (سلام بر تو باد ای خداوندگار راستی و عدالت، من به طرف تو آمده‌ام ای صاحب‌اختیار من تا اعمال تو را تماشا کنم. اسم تو را و اسم آن چهل و دو خداوندی که با تو همراه هستند می‌دانم). بعد باید برای اثبات بی‌گناهی خود بگوید (من مرتکب هیچ تقلّبی نشده‌ام خلافی به هیچ مردی نکرده و هیچ بیوه‌زنی را نیازرده در محکمه دروغ نگفته‌ام و در تکالیف کاهلی ننموده پیرامون چیزها که مکروه خداوندانست نگشته آدم نکشته از راه خیانت کسی را به کشتن نداده نان معابد و هدایای خداوندان را تصاحب نکرده آذوقه و نوارهای اموات را برنداشته از کیل حبوبات نکاسته به غصب اراضی نپرداخته با سنگ کم نفروخته به شکار گله‌های وقفی در مرتع دست نیازیده مرغ‌های آگهی را به دام نگرفته واژه ناخوانا صید ماهی‌های واژه ناخواناآلوده نگشته کانالی را نبریده و مقطوع نساخته مانع پیشرفت موکب هیچ خداوندی نشده و من پاکم پاک پاک).

روح می‌بایست همین عبارات را در محضر چهل و دو قاضی اصحاب اُزیریس تکرار نماید بعد اعمال حسنهٔ خود را بشمارد و به واسطهٔ عشق خویش به نیکوکاری دل خداوند را به دست آرد مثلاً بگوید من گرسنگان را نان داده‌ام و تشنه‌ها را آب، برهنه‌ها را پوشانده و درماندگان را