کنار دیگر دریاچه خوابید. یک نفر خارجه هم باز با همان ارمغان و در همان وقت آمده کهنه آن را برداشته دور دریاچه گشتند و نهنگ را گرفته به شرح مذکور خوردنیها را به او خوراندند.
مصریها در شهر مانْدِس بزی را میپرستیدند و در بلدهٔ نلیوپلیس مرغی که به زبان فرانسه بُنو نام دارد معبود واقع شده بود. یونانیها بنورافنیکس مینانمیدند و حکایات غریب از آن نقل میکردند از جمله میگفتند هر پانصد سال یک مرتبه یکی از این مرغها میآید و خود را در معبد «را» میاندازد و جسد پدرش را همراه آورده و آن را در مُرّ که نوعی صمغ است پیچیده در آنجا دفن میکند به این تفصیل که مُرّ را به شکل تخممرغ گلوله مینماید آنگاه آن را سوراخ کرده جسد را در آن میگذارد و سوراخ را میبندد. فینکس به اندازهٔ عقابست و بالهای آن قرمز و طلائی میباشد.
بعدها قصّهٔ فینکس شاخ و برگها پیدا کرده. گفتند این مرغ چندین قرن عمر میکند و چون مرگش نزدیک میشود قفسهای منجنیقمانند از چوبهای معطّر ساخته بالای آن میرود و خود را میسوزاند و از میان خاکستر او فینکس جوانی بیرون آمده پرواز مینماید (در ممالک ما نیز از مرغی ققنسنام چنین حکایتی نقل کردهاند امّا معلوم است که افسانه میباشد).
گاو آپیس حیوان مقدّس منفیس، گاوی بوده موسوم به آپیس ولی