برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
(۶۲)

اهالی هر شهر خداوندان شهرهای دیگر را نیز قبول نمودند و تمام مصر دارای یک مذهب شد.

معروف‌ترین از خداوندان که قبول عامّه پیدا نمودند اُزیریس و ایریس بودند. ازیریس که ابتدااو را در آبیدُس می‌پرستیدند خداوند نور شمرده می‌شد و نیکوکار و دشمن برادرش سِت که عفریت شب باشد. این خداوند یعنی اُزیریس صبح از اقیانوس آسمان بیرون آمده و هنگام روز درخشیده شب برادرش سِت از راه خیانت او را کشته قطعه‌قطعه می‌نماید و زوجهٔ او ایریس بر سر نعش او ناله و زاری می‌کند امّا سِت بعد از قتل ازیریس بر زمین مسلّط شده آن را از ظلمت می‌پوشاند ولی پسر اُزیریس و ازیس یعنی هُروس جوان از افق بیرون می‌آید و انتقام پدر را می‌کشد. خلاصه ازیریس زیر زمین مدفون است و سلطنت می‌کند و موکّل و پذیرای ارواح اموات می‌باشد.

بسیاری از شهرهای مصر را ادّعا آنکه پاره‌ها از بدن اُزیریس در معابد خود دارند و در تمام مصر هر سال یک روز به افتخار این خداوند عید می‌گرفته در حقیقت آن روز عزا می‌گرفتند و زن‌ها نوحه و فریاد می‌نمودند و به یاد مویه‌های ایریس موهای خود را می‌کندند. در سائیس کهنه روی دریاچهٔ مقدّس وقایع زندگانی اُزیریس و مرگ و دوباره زنده شدن او را به شکل تعزیه درمی‌آوردند و هرُدُت در این مجلس تعزیه حضور به هم رسانیده لکن به او سپرده بودند که تفصیل واقعه را جائی نقل نکند.