برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۲۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۵
 

خود می‌باشند. در بعضی جاها نزدیک عمله‌جات سرکارها دیده می‌شود که چوب‌به‌دست آنها را به کار وامی‌دارند. اینها چیزهایی است که صورت آن روی دیوار مقبره‌ها نقش شده. علاوه بر این کتابی از آن عهد به دست آورده‌اند که آن را یک نفر دبیری برای آگاهی پسر خود نوشته. در آن کتاب صدمات کارگرها را وصف می‌کند و می‌گوید:

«ای پسر برای تو شرح می‌دهم تا بدانی بنّا چه می‌کشد و به چه زحمت بنّایی می‌نماید و بالای دیوار خانه‌ها می‌رود و دست‌هایش چگونه به واسطه کار زبر و خشن می‌شود. لباسش چطور کهنه و پاره است. در روز یک‌مرتبه کمر خود را راست می‌کند و چون نانی به دست آورد به خانه می‌رود و کودکان خویش را می‌زند. نسّاج در درون خانه‌ها از زن بدبخت‌تر می‌باشد. زانوهای او به قلبش چسبیده و از استنشاق هوای صاف و پاک محروم است. بنا بر قول و قراری که داده هر روز باید مقدار معیّنی پارچه ببافد و اگر روزی کمتر بافت مثل نیلوفر او را می‌بندند. انگشت‌های صبّاغ بوی ماهی گندیده می‌دهد و چشم‌هایش خسته می‌شود و دست از کار نمی‌کشد».

دبیری که مطالب مذکور را نوشته فقط یک کار را پسندیده و آن پیشه خود اوست که دبیری باشد و به واسطه این هنر داخل در خدمت سلطان شده و محض اینکه پسر خویش را تشویق کند گوید ای فرزند من تمام اعمال یدی را دیده‌ام هیچ کار بالاتر از دبیری نیست. هرکس از عهد طفولیّت مشغول این حرفه شد محترم می‌شود و به مأموریّت می‌رود.