برگه:تاریخ ملل قدیمه مشرق - چاپ اول.pdf/۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۸
 

گندم‌های ایشان را آتش زدند، هزارها از قشون .... کشتند، مرد و زن و اطفال بسیار از آن جماعت اسیر کردند و مستطاب مقدّس‌القاب یعنی پِپی پادشاه مصر از این دست‌اندازی‌ها بیشتر از همه‌کس خرسند شد و در ازای این خدمات بزرگ‌ترین التفات‌ها را درباره من مبذول داشت به این معنی که اذن داد در عمارت سلطنتی و در حضور همایون با کفش وارد شوم.

در زمان جانشین پِپی اوّل، اونی حاکم مصر علیا گردید و مأمور شد هرمی را که می‌بایست مقبره پادشاه باشد بسازد لهذا برای تحصیل تخته‌سنگ‌های لازم و تابوتی سنگی به معدن سنگ رفته پس از انجام واژه ناخوانا با دوازده قایق و یک فروند کشتی جنگی مراجعت نمود و گذشته از احجار مزبوره میز بزرگی از سنگ مرمر سفید با خود به مصر آورد در صورتی که از شلّاله‌های نیل عبور کرد.

از دوره بعد هیچ خبر نداریم جز حکایتی افسانه‌مانند از نیتُکْریس و نیتُکْریس همان ملکه مصری است که هرُدُت یونانی او را به کلماتی ستوده از جمله به (جمیله ارغوانی خدّ) وصف نموده و حکایت او اینکه مشارالیها برحسب رسم مصری‌های آن زمان در حباله نکاح برادر خود که پادشاه مصر بود درآمد امّا چیزی از جلوس این سلطان به تخت سلطنت نگذشت که کشته شد. نیتُکْریس بعد از شوهر و برادر قبول جانشینی او نمود لکن فقط به قصد انتقام خون مقتول و قصاص او بنابراین نخست تالار بزرگی زیرزمینی بنا کرد و به عنوان ولیمه اشخاصی را که قاتل می‌دانست به ضیافت خواند. مدعوّین آمدند و ملکه آنها را در تالار مذکور پذیرفت و در وقتی که مهمانان گرم غذاخوردن بودند او از مجرایی نقب‌مانند