رسانید که کلمه کار را از بین برده و بجای آن عمله بکار میبردند.
راست است که در ظاهر ارتباط با تمام سفارتخانههای خارجی قطع شده بود ولی طبق مثل معروف چراغ خواموش بودو آسیاب میگشت، بدون این که کسی ارتباطی داشته باشد و یا جرئت نزدیکی با سفارتخانه را بکند کارها بنفع سیاست یک طرف گردش داشته و انجام مییافت، و چون امور تمرکز پیدا کرده بود دیگر بدون این که دست خارجی مشاهده شود و دم خروسی پیدا گردد همه چیز بمارک ایرانی و بنام ملت ایران ولی برای تامین منافع دیگران بهتر و سریعتر انجام میشد.
و چون این روش بنفع طرفین بود مصلحت در این شد کسانی که از روابط خصوصی و کنه امر مطلع هستند از بین بروند و فرد تازه نیز آشنا نشود و فقط اشخاص معدودی که خودخواهی و تظاهرات آنها کم بود و خاصیت سازش با دیکتاتور را داشتند و کاملامورد اطمینان بودند باقی بمانند تا بتوانند از نزدیک بازرسی اوضاع را عهدهدار شوند و بموقع گذارشهای لازم را بدهند. حتی گاهی این افراد چرخ را بر خلاف منافع انگلستان میچرخوانیدند تا بهفهمند شخص شاه چه نظری دارد و چه فکر میکند؟ در حقیقت امتحانی بود که میکردند
بنظر من در گذشته هر گونه انحرافی که در دستگاه دولتی از روش عمومی پیدا میشد و یا احیاناً بنفع آلمانیها امری تحقق می یافت بوسیله و تحریک همین اشخاص بوده که از تمایل واقعی آگاه شوند تا نکند ارباب آنها روزی غافلگیر گردد.
شواهد و مثالهای زیادی از اینگونه پیشآمدها درست داریم که فعلا مقتضی ذکر آنها نیست.
توجه بزندگانی چند نفر مخصوص ما را از اداء هر گونه توضیح بینیاز میکند. این اشخاص را که واقفین باوضاع کاملا میشناسند