سپهدار، ادیبالسلطنه سمیعی معاون رئیسالوزرا و دو نفر کارمند سفارت انگلیس را که یکی مستر هاوارد بود جلو آنها فرستاد و معینالملک منشی مخصوص شاه نیز با آنها بود. از این عده تنها ظاهراً ادیبالسلطنه داخل نقشه نبوده است، این عده رفتند و جواب سربالا شنیده باز گشتند.
مخبر روزنامهٔ ایران را من قریب بنصف شب فرستادم ـ زیرا در شهر شهرت یافته بود که عدهای بالشویک بتهران حمله کرده اند ـ و برای اطمینان مردم خواستم جزئیات واقعه را دریابم ـ مخبر ما در چند میلی شهر بآنها رسید ولی قزاقان او را راه ندادند که کسی را بهبیند و باو گفتند که: رضاخان میرپنجه با آتریاد تهران بخانههای خود میروند....
☆ ☆ ☆
۱۷ـ عبداللّه خان امیرطهماسبی |
قزاق وارد شهر شد! ژاندارم دست در نیاورد. بریگاد مرکزی باتفاق قزاق وارد شهر شدند. نزدیک سحر یک تیر توپ از میدان مشق قدیم بادارهٔ شهربانی شلیک کردند و بیکی از اطاقهای تأمینات خورد و قزاق باتفاق جمعی از بریگاد مرکزی که با قزاقها همداستان شده بودند بنظمیه (شهربانی) ریختند و شلیک با تفنگ در ادارهٔ نظمیه و کلانتریها آغاز شد و مدتی دوام داشت.
نظمیه تسلیم شد. محبوسین نظمیه بگمان اینکه بلشویک بشهر ریخته است، از محبس بیرون ریختند و فریاد زدند «زنده باد بلشویک» و یکی از آنها به تیر قراق کشته شد.
ذخیرهٔ نظمیه و امانات غارت شد!
یک محبوس فراری و یک پاسبان در مرکز شهربانی کشته شد. دو پاسبان هم در