برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۸۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
کابینه سپهدار

سایر خلق هم تابع احساسات سیاسیون بودند که در ارتباط ایران و روس خطری فرض نمی‌نمودند.

اما شاه را از تزلزل تخت و تاج بیم داده بودند! او میترسید! او از هر چیز میترسید، اکنونهم از «بلشویک» میترسد!

شاه مصمم شد برود!، برود بجنوب یا برود باروپا، ولی رجال و سیاسیون و تجار مانع شدند و شاهرا ازین خیال کودکانه مانع آمدند و در ملاقاتیکه اعیان با شاه کردند از سپهدار هم چندان تعریف نکردند. بنابراین رئیس دولت استعفا داد و بحران آغاز شد.

این بازی بعد از سقوط وثوق‌الدوله و پیرنیا سومین نقشی است که برای ضعیف کردن و از بین بردن احمدشاه بازی میشود و اتفاقاً بازیگر بزرگ و عمدهٔ این نقش نیز در هر سه نوبت خود شاه است!

از طرفی سعدالدوله و ممتازالملک برادرش بامید تشکیل دولت شروع بکار کردند، و از طرف دیگر مطرودین کاشان: حاج محتشم‌السلطنه و مستشارالدوله (صادق) و ممتازالدوله وارد تهران شدند و خانه‌شان مجمع ازدحام مردم بازاری و ماجراجویان سیاسی گردید، و زمزمهٔ مخالفت عمومی با افتتاح مجلس و ضدیت با قرارداد و تجدید انتخابات آغاز شد.

جراید بجان هم افتادند، آقا سید ضیاءالدین مدیریت روزنامهٔ «رعد» را بآقای میرزا علی حق‌نویس واگذار کرده بود، ولی در سیاست عصر کاملا دخالت داشت و اداره کردن اسیران متجاسرینرا که در بیرون دروازهٔ قزوین جا داده بودند بعهده داشت و سیاست موافقت با انگلستانرا پیش گرفته بود.

روزنامه «ایران» بار دیگر بمؤلف واگذار شده بود، من با دولت و با افتتاح مجلس و ثبات دولت موافق بودم.

ولی از قیافهٔ شهر پیدا بود که رشته‌ها دارد از یکدگر گسسته میشود و دو سیاست مغایر بسختی با یکدگر در کار اصطکاکست، و برق انقلاب و اغتشاش از این میانه میجهد!

تشکیل کابینه بار دیگر به سپهدار تکلیف شد، زیرا مشیرالدوله و مستوفی و فرمانفرما یکان‌یکان از تشکیل دولت سرباز زده بودند.

۵۶