برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۳۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
مشیرالدوله میاید

را گفته باشیم، باید اذعان نمائیم که این معنی در مجلس اول و دوم و سوم و سایر ادوار نیز معمول به بوده است، چیزی که اهمیت دارد اینست که حزب دموکرات و اعتدال دو حزبی بودند که در آن دوره نفوذ داشتند، خاصه دموکراتها در مرکز و ایالات صاحب سازمانها و دسته‌بندیهای مهم بودند، و انتخابات در این قبیل نقاط بهمدستی دولت با احزاب مزبور صورت گرفته و باز دارای جنبهٔ ملی و حزبی بوده است و از اینروی بود که ما قبل از این اشاره کردیم که اگر قسمتی از دموکراتهای ضد تشکیل حزب تازه و نوی بنام «سوسیالیست» درست نمیکردند و دنبالهٔ کارها و زحمات حزب دموکرات را رها نمی‌نمودند و در مجلس با یکدیگر همکاری داشتند میتوانستند مانند ترکیه زمامدار بی‌منازع و مطلق کشور شوند و اتفاقاً بعضی خارجی هم از این اتفاق نگران بوده و مایل بافتتاح این مجلس نبودند و تشویق کودتا و دستگیری قسمت عمدهٔ وکلای دوره چهارم مبتنی بر همین نگرانی بود، خاصه بعد از آنکه اکثریت وکلای حاضر در تهران قبل از کودتا لایحه‌ای در روزنامهٔ رعد منتشر کردند و بالصراحه گفتند که با قرارداد ۱۹۱۹ موافقت ندارند.

در عین حال بعضی از وجهاء مقیم تهران که یا وکیل نشده و یا نظر سیاسی خاصی داشتند شورش و هنگامهائی بر ضد وکلای دورهٔ چهارم راه انداختند و آنان را «وکلای قرارداد» نام نهادند و بعد از آنکه خود آنها با افتتاح مجلس نامبرده موافق شدند انتشارات و تحریکات خود را نتوانستند برگردانند و همهمه بر ضد این مجلس تا روز افتتاحش برقرار بود!

یکی از مخالفان جدی مجلس چهارم مرحوم مدرس بود که بعدها خود در عداد و کلای تهران در آمد[۱] و در مجلس هم طرف مثبت را گرفته فراکسیون «اصلاح‌طلبان» را ایجاد کرد و فرد مبرز اکثریت مجلس قرار گرفت.

مجلس چهارم نظر بسختی‌هائی که از ایام فترت دیده بود و وحشتی که از نفوذ قزاقان داشت، بسیار دقیقانه رفتار کرد و با آنکه موجب سقوط حزب «دموکرات» و حزب «اجتماعیون اعتدالیون» گردید، پایهای فکری صحیح و متینی در طرز کار


  1. مدرس در انتخابات تهران (دورهٔ چهارم) چهاردهمین نفر بود، ولی بعد از فوت سید حسین اردبیلی و حاج محمدتقی شاهرودی و کسالت دماغی نواب در برلن و انتخاب شدن مئولف این تاریخ از بجنورد و ترک مقام خود که دوازدهمین شده بود مدرس را دعوت کردند و قبول نمود.
۳۵۰