خود در مجلس توقف کند و از تأثیر گفتار خویش تمتع جوید، بلکه مستوفی قسمتی از پایان نطق خود را بین کرسی خطابه و در خروجی اطاق مجلس، گفت و با شتاب و عجله بیرون تاخت!
در اینصورت میدانست که افتاده است و کار از کار گذشته، پس چه نیت و ارادهای ایشان را وادار کرد که در برابر بیانات بانزاکت و ملایم مرحوم مدرس اینطور زبان بشتم و قدح حریفان برگشاید و آنانرا بیرحمانه و بخلاف واقع بتهمت آجیل خوردن و آجیل دادن (که هر چه بود همه رجال مملکت با شدت و ضعف در آن شریک بودند و روش سیاسیون ما نیز بنایش بر استتار و پاس آبروی همگنان بود) آلوده نماید؟!
عصبانی شده بود؟
شاید!
اما کسی از مرد بزرگی چون او انتظار نداشت که عصبانی شود، و در نتیجه بخلاف سیره و روش دیرین خود و اسلافش سخن بگوید.
بویژه که همین مرد بزرک چندی بعد از آن بچشم خود دید که چه برهکشیها و چه آجیلخوریهائی در کارست، و سکوت کرد و تا پایان عمر دم بر نیاورد، فقط عقیدهاش نسبت باستیضاحکنندگان آنروز که بعدها از سردارسپه نیز استیضاح کردند تغییر یافت و با آنها دم از دوستی زد و در اطاقهای خلوت وزیر سقفهائی که احتمال نمیداد جاسوس رضاخان یا رضاشاه آنجا باشد درد دل مینمود و راه چاره نشان میداد، اما در مجلس سکوت محض بود!
ما این نطق و نطقهای دیگران را نقل نکردیم. زیرا جنبهٔ تاریخی نداشت، و یک مشت اباطیل و صورتسازی بیش نبود و تاریخ سیاه روزهای آشفتهٔ بعد ثابت کرد که چه نطقهائی تاریخی است، و چه بسا کسانی که آنروز در پرتو فروغ آتشین این نطق و حمایت محرور او گرم میشدند ولی بزودی در آغوش سرنیزههای قزاقان خزیدند و بآجیل خوردن یازیدند، و چه بسیار کسان که آنروز در شمار آجیلخوران قلمداد شده از سوزش این نطق برشته شدند و در ایام پسین بجای آجیل خوردن سر نیزه خوردند و در راه حق و پاس مشروطه تا پای جان ایستادند و بیشترشان جان