برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۳۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

را تکذیب میکنم بنده بهیچوجه دستوری بآقای سردار سپه نداده‌ام بعد از آنکه آقایان وزراء از مجلس خارج شدند آقای سردار سپه آمدند نزدیک کرسی خطابه از من پرسیدند که من هم بروم یا بمانم بنده عرض کردم میل خودتان است میخواهید تشریف ببرید نمی‌خواهید تشریف نبرید. اینکه ایشان آمدند نزدیک کرسی نطق و صحبت کردند صحبتشان همین بود که عرض کردم لاغیر. حالا اگر در خارج متعرض کسی شده‌اند یا زدوخوردی واقع شده است مربوط به بنده نیست و بنده از آن رائیکه گرفتم بهیچ وجه تجاوز نکردم.

حتی آمدند و به بنده گفتند در پائین جمعی هستند که منشاء فتنه و فساد هستند امر بدهید آنها را بگیریم بنده گفتم خیر رائی که گرفته شده است فقط راجع باین اطاق بوده است اگر این خلاف‌واقع‌ها و مطالب ناصحیح در روزنامه منتشر نمیشد بنده اهمیت نمیدادم، ولی چون بنده جراید را چیز بسیار مهمی می‌دانم و مربی و هادی افکار عامه میدانم و می‌بینم این قبیل مطالب سراپاکذب در بعضی جرائد انعکاس پیدا نموده است برای اینکه مبادا سوء تفاهمی بین مردم و شاید بعضی از آقایان وکلاء تولید شودلازم دانستم این توضیحات را در اینجا بدهم تا اگر در واقع سوء تفاهمی تولید شده است رفع شود.

قضاوت ما:

صراحت لهجه بسیار خوبست، لیکن در ایران این صفت متاسفانه متداول نبوده و نیست، و عمده موجب و مسبب کتمان عقیده و سیاست استار در طرز و روش رجـال سیاستمدار و اولیای امور این کشور این بوده است.

علت آنهم پرواضح است ـ مملکتی که از دیرباز دولت در برابر قوای ملی وروحانی میخواسته است با طرز ریاکاری زندگی کند، و مخصوصا از وقتی که سیاست ایران درمیان دو دولت مقتدر همجوار اطرز و اصول روزمره میخواسته است گذران کند و با هر دو طرف راه برود، ناگزیر این طرز سیاست متداول شده است،

مستوفی‌الممالک یک عنصر ملی و یکنفر عضو باحرارت حزب نبود که با اصول صراحت لهجه پرورش یافته باشد، بلکه او پسر میرزا یوسف مستوفی‌الممالک صدراعظم ناصرالدین شاه بود و در طراز اول طبقهٔ نجبا و اعیان قرار داشت و در اقیانوس دربار

۳۳۵