شدید و شدیدتر گردید و عاقبت ببستن دکاکین و اجتماع عدهٔ کثیری از وعاظ و علمای روحانی در مسجد جامع منجر گردید و نیز جماعتی در ادارات بعضی جراید ریخته آنرا غارت کردند!
رئیس دولت قانون موقت برای هیئت منصفه تهیه دید و یکسال درین مطلب بین مجلس و دولت گفتگو بود تا عاقبت قرار شد قانونی از مجلس بگذرد که: در انتخابات دورهٔ چهارم هر کس بعد از نمایندگان هر محل صاحب آراء بود است برای شرکت در هیئت منصفه دعوت شود و با قضاة طبق آئیننامهٔ خاصی شرکت کند.
این قانون را قوامالسلطنه بمجلس تقدیم داشت و تقاضای فوریت آنرا کرد و از طرف سلیمان میرزا با فوریت آن لایحه مخالفت شد، و حتی مجلس را بمقاومت و انسداد باب مذاکرات تهدید نمود!
و فوریت لایحه رد شد!
رئیس دولت در حالی که پشت تربیون بود، یادداشتی دریافت کرد و گفت: الساعه خبر رسید که علما مدیر روزنامهٔ «پژوهش» را مهدورالدم کردهاند!
مدیر پژوهش آقای کحالزاده مقالهای نوشته بود که موجب شکایت و هیاهوی علما شده دولت را بزحمت انداخت و آنروزنامه از طرف دولت توقیف شد و بلافاصله قانون منصفهٔ موقت را با قید دو فوریت بمجلس آورد و قانون بدانصورت افتاد که گفتیم.
معلوم میشود مجتمعین مسجد،آقای کحالزاده را مهدورالدم کردهاند و در همان روز ادارهٔ پژوهش و چند روزنامهٔ دیگر از طرف جمعی غارت شد....
نوبهار در نتیجهٔ رد شدن فوریت لایحهٔ مذکور چنین نوشته و آن جلسه را اینطور نقاشی نموده است:
«رئیس دولت در نتیجهٔ رد شدن فوریت لایحه عنیفترین خبر و بدترین غائلهٔ که آنهم یکی از علل مسامحه در وضع قانون هیئت منصفین است بمجلس عرضه میدارد!
وکیل اکثریت بنام از دست رفتن اسلام ندبه و گریه میکند! وکیل مستقل قصهٔ عمرو بن عبدود را نقل مینماید! وکیل اقلیت برای اثبات مسلمانی رفقا موعظه نموده و داخل تعیین مراتب انبیا و رسل و روسای مذهب میشود! علمای مجلس فریاد میزنند. بیرون میروند و تهدید انسداد مذاکرات بعکس نتیجه میدهد، اقدامات شخصی و نوعی