ناهنجار بیحقیقت تبدیل یافت و تازه میشنویم نتیجهای که برخی میخواهند بنام عظمت مجلس و محبوبیت وزیر جنگ بگیرند، مربوط به اغراض خصوصی و کوچک عمر و وزید شده در این میانه میل دارند مجلس و وزیر جنگ و کلیهٔ این پیشآمدها را بمحور نظریات خصوصی برگردانند و اصل مسئله در حال حاضر فرع مسائل دیگر قرار گرفته[۱]!
چرا؟
چون نه قاعده در کارهاست و نه هم پرنسیپ و اصلی در نظر ما مقدس است.
طبقهٔ اول این طبقه از صفحهٔ سیاست محو میشوند. باید اجتماعاتی در روی منافع حقیقی و مشروع طبقاتی شروع شده و با تکیه بمبادی ثابتهٔ معاصر این اجتماعات طبقاتی جنبش کند، باید در مقابل طبقهٔ اول یک طبقه بنام و بنشان و با صفات طبقهٔ دوم که بمحض ریاست و زمامداری پارک صد هزار تومانی برای خود بنا ننماید ایجاد شده و بتودهٔ مردم ثابت کند که: من ـ یا ما ـ بهتر و باصرفهتر و سادهتر از طبقهٔ اول قادر هستیم که مصالح شما را تشخیص داده منافع شما را تأمین نمائیم.
همانطور که طبقهٔ اشراف و اعیان و قلدرها در صورتیکه ظاهراً روابط زیادی با هم ندارند منافع هم را تأمین میکنند. باید این طبقه یعنی طبقهٔ دوم هم در هر جای ایران که هستند منافع سیاسی یکدیگر را منظور نظر داشته و در عین حال بنفع مادون (صنف کارگر و پیشهور و زارع و تودهٔ طبقهٔ سوم) سعی نمایند و با این پرنسیپ که در آینده جزئیات آنرا خواهیم گفت مملکت را از شر این هرج و مرج و بیقاعدگی و فساد و دزدی و مهملی و بیعرضگی یا قلچماقی میاندارهای نالایق ومنفعتپرست نجات دهند!»
م ـ بهار
☆ ☆ ☆
راستی در آن روزها وضع غریبی در تهران پیش آمده بود و محسوس بود که از هر طرف برای سقوط دولت دست و پا میشود!
اکثریت ثابت و پاقرص ایستاده بود، جراید اکثریت هم کار میکرد اما در مقابل دستههای جراید تندرو منتسب بسوسیالیست و سایر جراید بیمسلک که بشدت برئیس دولت حمله میکردند، مجلس و اکثریتش و جرایدش در زحمت بودند و کارها پریشان میشد!
- ↑ اشاره بمقدمات سازش وزیر جنگ با حزب سوسیالیست است.