این فکر زود تر از همه برای نویسنده آمد و آنهم بر اثر جنایات ادبی و اجتماعی یک محیط کثیف و خونینی بود و در عین حال ما گفتیم که چاره جز مرکز ثقل نیست، یا مجلس یا دیکتاتور. ولی دیده شد که نه مجلس و نه دیکتاتور ـ قادر بر صیانت نوامیس ملی و اجتماعی نیست. زیرا دیکتاتور (قلچماق) در عصر حاضر قادر بر دوام و بقا نیست، تا چه رسد به انجام خدمت و اصلاح خرابیها ـ و مجلس هم بواسطهٔ عدم پیروی از یک پرنسیپ متین و اخلاق ساده و حقیقی امتحان داده و میدهد که دردی بدوا نمیرساند و اگر مردان اقلیتمدار ما هم بتمام آمال خود موفق شوند تازه هیچ کاری نخواهند کرد!
علتالعلل همان نبودن پرنسیپ و عادت کردن بحیات روزمره و اجرای تفننات خصوصیه و دخالت احساسات کوچک شخصی است که مادیون و معنویون همه در یکردیف در آن شرکت دارند و این است یکدرد بیدرمان!....
قضیهٔ وزیر جنک برای مثل کافیست که باز هم قدری از آقای رضا خان وزیر جنک صحبت بداریم. ایشان و دوستان و اطرافیان ایشان نباید وزیر جنک از ما گله کنند که چرا در این مسائل داخل میشویم، زیرا ما تا وقتیکه این وظیفه را بر عهده نگرفته بودیم در اطراف ایشان ساکت بودیم، همان قسم که هیچوقت بخانه یا ادارهٔ ایشان نمیرفتیم و با ایشان کاری نداشتیم، در مسائل مربوط به ایشان هم کمتر گفتگو کرده در مجلس هم غالباً تماشاچی و متأسف دائمی بودیم!
اتفاقاً طلوع نامهنگاری ما مصادف شد با طلوع بازخواستی که از طرف مجلس نسبت به کارهای آقای وزیر جنک بعمل آمد.
من نمیدانم چرا مجلس نخواست که از روز اول افتتاح خود بآقای وزیر جنک با زبان ساده بفهماند: در مملکت مشروطه یا باید پیدرپی کودتا کرد و بر ادوار فترت افزود، و یا باید لااقل ظاهراً بقوانین مشروطه رفتار نمود.
روزنامهنویس کتک خورد ـ عربده کشیده شد ـ حکومتها نظامی شد - رئیسالوزراها بدون استرضای مجلس تهدید شدند و کابینهها بمیل شخصی وزیر جنک ساقط شده بحرانها ایجاد گردید.
دستهبندیها و حزبها درست شده مفتخورها تولید گردیدند. شعبات سیاسی و