برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۲۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
کابینه قوام‌السلطنه

دیگر اهمیت به آواز دادخواهی رعیت نداده و آنرا ناشنیده میانگارند، آنها چه فکر میکنند؟

هیچ از این اخبار و از این بیقاعدگیها عصبانی شده و دل آنها تکان میخورد، و هیچ در موقعیکه در پشت میز صدارت یا وزارت یا امارت یا وکالت نشسته‌اند مثل علی بن ابی‌طالبع از ترس خدا ـ یعنی از ترس بازپرس خدا. نسبت برعیت ـ بر خود لرزیده و یکقطره اشک میریزند!؟..

نه! باز هم نه و هیچوقت نه!

بعقیدهٔ اینها هم باید بطور روزمره گذران کرد!

در این میانه آنهائیکه بی‌علم و قلدر و بیفکرند فقط قصدشان اینستکه آنها پر باشد، پارک، خانهٔ بزرک، اتوموبیل، برات لندن و پاریس و تأمین آتیه غایت منظور و کمال مطلوب و «ایده‌آل» آنهاست!

اینها برای خر کردن مردم بعض عوام‌فریبیها و حقه‌بازیهائی دارند که با خود بلدند و یا بادمجان‌چینهای اطراف بآنها یاد میدهند، راه و چاه را نشان داده آنها را به یک «دماگوژی» و صد قدم استفاده رهبری میکنند. گور پدر رعیت!

و آنهائیکه فلسفه دیده بعلم‌الاجتماع آگاهی یافته تاریخ و فلسفه تاریخ خوانده و بارها مصدر کار شده‌اند ببهانهٔ اینکه این مملکت نفرین‌کرده است، مشروطه عملی نیست، مردم آرام نمیگیرند، هوچی‌ها کارها را خراب میکنند، اجانب مانع از اصلاحاتند و امثال این ترهات بار گران مسئولیت وجدانیرا بدوش خود گرفته، خدمتی نکرده و کاری ننموده، از دوش انداخته، مواجبی گرفته، کس و کار خود را بکار واداشته، چرچری کرده، خودی در محیط یادآوری نموده، جای مهری برای روز دیگر بر جای گذارده معلق زده میروند!

اینها غالباً اشخاص متمول و ملیونر و ملاکی هستند که فقط برای حفظ ثروت خود گاه‌بگاه مصدر کار شده و متصل «دماگوژی» و ملاحظه‌کاری بخرج داده عنوان خود را در پیش داخله و خارجه حفظ مینمایند!...

پس باز چه باید کرد؟

آیا با دیکتاتوری ـ چنانکه تشویقاتی در اطراف این امر از دیر باز در کار است میتوان این مفاسد را رفع نمود و یک دیکتاتور غمخوار برای این مردم از چوب تراشید؟

۲۵۰