بدل میسازد، واقع کردیم[۱].
چه باید کرد؟
تاریخ احزاب سیاسی در ایران بعقیدة «'اوانتوریهها» که خودشان را بهتر از جامعه و مملکت میدانند، آنهائیکه میل ندارند و برایشان سختست دو دقیقه هم بطور حقیقی در احتیاجات واقعی و معنوی ملت فکر کنند، و آنهائیکه نمیخواهند یا فیالواقع قادر نیستند که یک فکری داشته باشند؛ بعقیدهٔ آنها باید بطور روزمره گذران کرد و روزبروز میزان ناله دادوفریادهای غیرطبیعی و تقلیدی افزوده هر صباح نمونهئی برای فحشخوری ساخته و یک سنخ فحش و هجوم ادبی و غیرادبی بسازند و با آن حرفها صفحات آنکاغذهائیرا که با قیمت گران ـ بقیمت چیت و متقال ـ از فنلاند یا هلاند یا هندوستان وارد این سرزمین شده و میشود سیاه نموده و این معجون مضعفرا خواهناخواه بنام دارو و درمان بخورد مردم بیچارهٔ لخت و عریان که فقط به لقب «ملت» نوازش دیده و ازو یاد میشود بدهند!
بعقیدهٔ آنها آن مستبدین مشروطهٔ صغیر، آن اعتدالیهای دورهٔ دوم، آن دموکراتهای بعد از مهاجرت، آن سوسیالیستهای پارسال و کمونیستهای امسال و آنارشیستهای سال دیگر (مراد ما اشخاص است) هیچوقت نباید بفکر عمل و قاعدهٔ کار و پرنسیپ ثابت و روشنی در چگونگی اداره کردن این مردم لخت و پریشان بود، و باید متصل بد گفت و بد شنید و احساسات فرومایهٔ شخصی را که هیچوقت مقـام قدسیت و علو مرتبت عواطف و احساسات حقیقی احرار و آدمهای متعارفی را احراز نکرده و نخواهد کرد بجای هر دارو و درمان و فکر و اندیشه و تعمق و تأملی بکار بست و بکار برد!...
نه تنها ایندسته فکر ندارند زیرا باز این جماعت مسکین «تئوریهائی» که اگر قابل انجام باشد چیز مفیدی تواند بود دارا هستند ولی ببینیم سایر دستجات چه!
آیا آنهائیکه رئیس دولتها میشوند، آنهائیکه وزیر میشوند، آنهائیکه وکیل هستند آیا فکر میکنند که از چه راه باید بیقاعدگیها را اصلاح کرد؟
آنها که در برابر چشمشان اینهمه بر رعیت ستم میشود، آنها که از کثرت دیدن و شنیدن مظالم نوکرها و مأمورین و قلدرهای کشوری و لشکری نسبت برعیت بکلی سنگدل و قسیالقلب و بیاعتنا شده و مثل کسانیکه یک آواز را مکرر شنیده باشند
- ↑ عبارت «بیست سال و بیان حالت انقلاب مخفی» با حقیقت واقع مصادف گردید