شود تا حقیقت امر معلوم گردد بالاخره پس از مذاکرات زیاد در اطراف این مسئله کمسیونی مرکب از مرحوم سید محمدرضای مساوات که از احرار معروف تهران بود و شیخ اسداللّه و شاهزادهٔ شهابالدوله و ارباب کیخسرو نمایندهٔ زردشتیان ایران و مفتاحالملک و مرآتالممالک از وزارت دارائی تشکیل میشود، پس از چندین جلسه معلوم میشود که این خبر عاری از حقیقت بوده و شاه کوچکترین چیزی از جواهرات سلطنتی را با خود نبرده و هیاهوی برخی از نمایندگان و عدهای از مردم بر اثر تحریکات مفسدین بوده است که برای بدنام کردن احمد شاه و تزلزل کابینه اصرار داشتهاند.
روز ۱۸ شعبان ضیاءالواعظین در قرائتخانه جمهور (یک قرائتخانهای که جنبهٔ سیاسی داشت باین اسم در تهران دائر بود) بر ضد دولت و مجلس و شاه سخنرانی کرده مردم را بانقلاب بر علیه دولت دعوت نمود.
انتشاراتی هم در شهر داده بودند که احمدشاه از سلطنت ایران استعفا داده است و روزنامه ستاره ایران هم که طرفدار سردار سپه بود چند سطری ترجمه از روزنامهٔ انگلیسی مبنی بر خیال استعفای شاه ایران ترجمه نموده بود و مقصود تمام هیاهو و جاروجنجالها آن بود که مشیرالدوله استعفا بدهد و سردار سپه زمام اختیار و ریاست وزرائی را بدست بیاورد ولی در این موقع نمایندهٔ دولت شوروی با سردار سپه موافق نبود و انگلیسها هم بیطرفی نشان داده و طوری از وی حمایت نمیکردند که موجب سوء ظن همسایه شمالی واقع شود.
خلاصه کابینه بحال تزلزل باقی بود و سردار سپه برای جلب نظر متحصنین سفارت روس روز ۱۹ شعبان شخصاً بسفارت روس رفته مدتی با فرخی و سایر متحصنین مذاکره نمود و قولهایی بانها داد که تقاضای شما را انجام خواهم داد، بعداً قرار شد متحصنین درخواستهای خودشان را بنویسند و نزد سردار سپه بفرستند ولی روز ۲۱ شعبان سردار سپه کاغذی بانها نوشت که مخالف مذاکراتی بود که قبلا با آنها بعمل آورده بود زیرا نوشته بود که بدواً شما از سفارت خارج شوید تا بعد بمطالب حقهٔ شما رسیدگی شود، متحصنین هم قبول نکردند ولی، مابین متحصنین در سفارت نزاع در گرفت و شیرازه جمعیت آنها بهم خورد و عده ای از آنجا خارج شدند.