مربوط نیست و اگر اندکی قوه مخیله خود را حکم قضیه قرار دهید میدانید که اضمحلال وطن داریوش بر اثر حرکات ناخلفان داخلی و اعمال نفوذ خارجی در شرف تثبیت و فقط مشیت خداوند متعال بود که هویت ناخلفان و زمامداران بیعرضه دونهمت را در پیشگاه عموم ملت آشکار و باز با مشیت خدای ایران است که در تحت تاثیر همین اقدام میرویم حیات ازدسترفته خود را بجهانیان ثابت نمائیم.
من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابداً شرمنده نیستم و با نهایت مباهات و افتخار است که خود را مسبب کودتا بشما معرفی میکنم.
این یک فکری نبود که فقط در سوم حوت سال گذشته در دماغ من تأثیر کرده باشد. این یک عقیده نبود که در تحت تأثیر افکار دیگران بمن تحمیل شده باشد!
بدبختی نوع ایرانی مخصوصاً نفرات قشونی را من از چندین سال قبل حس کرده بودم و اشخاصی که لیاقت شنیدن آن را از من داشتند همه میدانستند که تحمل شقاوتکاری خارجیان و مملکتفروشی پستفطرتان داخلی برای من امری بس صعب و دشوار بود و در تمام میدانهای جنک دفاع مرا در مقابل این شدائد میدیدند من نمیتوانستم تحمل نمایم که نفوس بیچاره ایرانی و هموطنان بدبخت من به معرض بیع و فروش اجانب درآمده و پستفطرتان تهران هم اسناد این مبایعه را امضاء مینمایند.
من نمیتوانستم مشاهده کنم که یک ایالت مهمی مثل گیلان در آتش بیداد جمعی یغماگر مشغول سوختن است و زمامداران مرکز تمام این خانهخرابیها را اسباب تفریح خود در هیئت و سایر مجالس قرار داده و بجای قلع و قمع و سرکوبی آنها در مشارکت به اعمال یغماگران نیز بر وجاهت ملی خود میافزایند.
برای من طاقتفرسا بود که این ملت بیچاره سالی ده کرور تومان مخارج قشون را از بیوهزنهای فقیر کرمان و بلوچستان دریافت و تادیه نموده و آنوقت یک نفر دزد ده سال در اطراف قم و کاشان تا دروازه تهران مشغول شرارت و راهزنی شود و سپس بعضی از مرکزیان را هم در تمام دزدیها شریک وانباز بینم.
هیچ ذیحسی تصدیق آنرا نمیکرد که لشکریان بیچاره از صاحبمنصب و تابین در تمام جنگها لگدکوب خارجی و داخلی گشته فوج فوج قربانی بدهند و در مرکز دولت بلع حقوق آنها را اولین وظیفه خود قرار داده برای مناصب و درجات با شرف نظامی چوب حراج در دست گرفته وهر روز یک عده سردار و صاحبمنصبان خود رو بیرون بیاندازند و آبروی ملت را در نزد اجانب ریخته و خون هر نظامی فداکاری را در عروق آنها منجمد نمایند. قشون برای هر مملکتی لازم و همه این حرف را منباب هوس و برای کسب وجاهت ملی میسرودند ولی در همان حین با تمام قوی بافنا و اضمحلال قشون کوشیده جیب خود را پر و قلب هر نظامی وطنپرستی را میشکافتند و دنبالهٔ را با کمال بیآزرمی و بیشرمی بجائی ممتد کردند که کلمهٔ قشون (همان کلمه که در تمام عالم با قید شرف و افتخار تلقی میشود و به پاسبانی حقیقی ملت ومملکت معرفی میگردد) جز تخفیف صاحبان آن رسم دیگری را متضمن نبوده و در مقابل تمام صنوف و طبقات مسلوبالاعتبار شده بودند.