رضایت شدیدی بین آزادیخواهان خاصه افراد ژاندارم بر ضد دولت پیدا شد و هرج و مرج فکری خطرناکی که اساسش یأس از حسن رویهٔ دولت و نایبالسلطنه بود در میان جوانان خاصه دموکراتها ایجاد گردید.
یارمحمدخان کرمانشاهی شجاع معروف و مسیب خان و حسینقلی خان خلخالی (پدر رشیدالسلطان عامل کمیتهٔ مجازات) و جمعی دیگر از دموکراتها به سالارالدوله که در غرب رایت خلاف برای بدست آوردن تخت و تاج افراشته بود، ملحق شدند که بوسیلهٔ او ناصرالملک را از میان بردارند و حکومت ملی بروی کار بیاورند، در همین احوال بود که بعضی از صاحبمنصبان خونگرم و غیور ژاندارم ازقبیل مرحوم علیاصغر خان قربان زاده تبریزی که مأمور پستهای قم تا عراق بود برضد دولت مرکزی قیام کرد و پستهای ژاندارم بین خط تهران، قم را خلع سلاح کرد و بسالارالدوله پیوست ولی نتوانستند کاری صورت بدهند و نتیجهٔ اینعمل کودکانه این شد که علیاصغر دستگیر گردید و در محاکمه محکوم باعدام و مردانه تیر باران شد!
لاهوتی رئیس قسمت قم بود و میانهاش با سویدیها بهم خورد و غیاباً محکوم باعدام گردید ولی بدست نیامد و بخاک ترکیه گریخت و در مهاجرت بایرانیان پیوست و در زمانی که حاج مخبرالسلطنه والی آذربایجان بود (از حکومت مشیرالدوله تا زمان کودتا و بعد از آن و این واقعه در آغاز سال ۱۳۰۰ خورشیدی روی داده است) بشفاعت والی مزبور وارد آذربایجان شد و بسمت یاوری داخل خدمات ادارهٔ ژاندارمری گردید و جزو عدهٔ سرهنگ محمودخان فولادی در آمد، و بالاخره در همان سال (اواخر سال ۱۳۰۰) این شخص باتفاق عدهای از صاحبمنصبان ژاندارم بعد از شور با ملیون و دموکراتهای تبریز برای قیام بر ضد استبداد سردار سپه همعهد شده و بتبریز حمله کردند، ما تفصیل این واقعه را از تاریخ حسین مکی بنقل از یادداشتهای یک افسر ارشد ژاندارم با شرحی که همان افسر بخود ما نگاشته است با اختصار یاد میکنیم:
زمستان ۱۳۰۰ خورشیدی[۱]
مقدمه:
«آقای سید ضیاءالدین اداره عمل کودتا را بروی دو اصل استوار کرده بود و آن
- ↑ نقل از یادداشتهای یکی از افسران ارشد ذیمدخل در قضایای، کنتر کودتا در تبریز.