معاون و همدست کلنل مفصل است و در تاریخ ملکزاده درج، خلاصه هرچه نصیحت و ارشاد که تصور شود از طرف شوکتالملک بحضرات گفته شد و مؤثر نیفتاد، حتی مصباح دیوان (اسدی بعد) پیشکار خود را هم برای اصلاح بخراسان فرستاد و کاری صورت نداد، ناچار جنگ آغاز شد!
کلنل پنج شش هزار ژاندارم و اسلحهٔ اعلی دهتیر انگلیسی که دولت از دولت انگلیس خریداری کرده بود و چند عراده توب و صاحبمنصبان جدی داشت، و در میان خوانین سرحدی این نظم و ترتیب و این اسلحه نبود.
فقط در قاینات مطابق بودجهای که بسته شد ششصد و پنجاه نفر قوای مشقکرده و نظامی موجود بود که دویست نفر آنها برای انتظامات محلی لازم میشد و چهارصد نفر دیگر میتوانست بمیدان برود، دو عراده توب کوهستانی نیز زیادتر نداشتند، تا دویست نفر دیگر هم میتوانستند تدارک کنند.
اما قوای چریک زیاد میشد راه انداخت، چنانکه چیزی نگذشت که شجاعالملک محمدرضا خان رئیس ایل هزاره و سالار خان بلوچ صاحب قلعهٔ عَلیک، و شوکتالسلطنهٔ تیموری و سید حیدر رئیس طایفهٔ بربری و سالار شجاع برضد کلنل و باطاعت شاه و دولت بایکدیگر متحد شده و در اندک زمانی قریب پنجهزار سوار چریک جنگی تجهیز کردند و بسوی مشهد در حرکت آمدند.
خود شجاعالملک در یوسفآباد نزدیک سرحد نشست ولی سایر خوانین و رؤسا را با پسرهای خود و چریک روانه کرد و این عده تا فریمان نزدیک مشهد پیش آمدند.
این اخبار برای کلنل تولید نگرانی کرد و ابتدا در صدد برآمد که آنها را بطریق مسالمتآمیزی منصرف سازد و درباطن شاید قصدش پخت و پز با بعضی رؤسا و تدارکات کافی در مشهد بوده است. لذا هیئتی از محترمین مشهد و رؤسای دوایر را بتربت جام فرستاد و مدتی گذشت و نتیجه حاصل نشد و کلنل هم قوای خودرا مرتب ساخته و بریاست علیرضاخان شمشیر باستقبال قوای چریک فرستاد.
ژاندارم قوای چریک را از فریمان دوانده و تا نزدیک سرحد آنها را عقب نشانید.
در تربت حیدریه نیز طوایف قرائی سر بطغیان برآورده در مزرعه و قلعهٔ «سنگان»