برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

زهری کشنده است!

من آنروز و دیروز و امروز و همیشه صاحب همین عقیده‌ام که باید دولت مرکزی مقتدر باشد و شکی نیست دولت مقتدر مرکزی که با همراهی احزاب و مطبوعات آزادیخواه و بشرط عدالت بر سر کار آمده باشد میتواند همه کار برای مملکت بکند و از ضعیف کردن دولتها و تحریک اطراف بر ضد دولت جز مفسده چیزی حاصل نخواهد شد!

بر حسب همین عقیده بود که من با تمام سرکشان و نهضت‌کنندگان اطراف و با هر قسم فحاشی و دشمن ماجرائی نسبت بحکومت مرکزی بحکم تجر به مخالف بوده ام ـ نه بجنگلیها عقیده داشته‌ام نه با خیابانی همراه و هم‌سلیقه بوده‌ام و نه با قیام کلنل محمدتقی حان (بآن طریق) موافقت داشته‌ام، تمام این حرکات را حرکاتی خلاف مصالح کلیه ملک و ملت و بحال مردم این کشور و خود قیام‌کنندگان زیان‌بخش میدانسته‌ام. لکن نسبت بآنان عداوت و کینه‌ورزی هم نداشته‌ام، همواره بدین وقایع که بلاشک باسرانگشت تحریک استعمارطلبان بی‌رحم برای تهدید مرکز واجـرای مداخلات آنان صورت میبست بدیدهٔ تأسف و تنفر مینگریستم!


 

مجلس چهارم را با سختترین و بدقیافه‌ترین وضعها گذرانیدم، چنانکه بتفصیل در این تاریخ خواهید دید.

از بدو افتتاح مجلس پنجم، اوضاع دیگرگون شد، تا عاقبت من از روزنامه‌نویسی دست برداشتم، پیش‌بینی‌هائیکه چند سال دربارهٔ آنها قلم و چانه زده بودم ـ یعنی مضرات هرج ومرج فکری و ضعیف کردن رجال مملکت و دولت مرکزی ـ آنروز بروز کرد، و مردی قوی با قوای کامل و وسایل خارجی و داخلی بر اوضاع کشور و بر آزادی و مجلس و بر جان و مال همه مسلط شد، و یکباره دیدیم که حکومت مقتدر مرکزی که در آرزویش بودیم بقدری دیر آمد که قدرتی در مرکز بوجود آمده بر حکومت و شاه و کشور مسلط گردیده است!

تصور کنید مردی که تا دیروز بآرزوی ایجاد حکومت مقتدر مرکزی با هر کس که احتمال مقدرتی در او میرفت همداستانی کرده بود، اینک باید با مقتدرترین حکومتها مخالفت کند، چه ویرا خطرناک میدید!

حیات سیاسی من در این مرحله تقریباً بکوچهٔ بن‌بست رسیده بود.

ط