فرستادم تا خودشان هر چه میخواهند بکنند، غرض آنست که من تا جائیکه ممکن بود اطاعت امر دولت را فرض ذمهٔ خویش دانسته و اکنون نیز مطیع دولت میباشم.
اما شنیده میشود که دولت به قوامالسلطنه واگذار شده است ومن سوء ظن دارم که مبادا احساسات ایشان داعی انتقام شود، و طرز رفتاریکه هماکنون با من شد و بدون اینکه بخود من تلگراف کنند و تکلیف مرا معین بنمایند بدون هیچ اعتنائی مرا از کار منفصل و دیگری را بجای من تعیین کردهاند، این سوء ظن مرا تأیید میکند.
آقایان بدانند که هرگاه قصد دولت توهین و آزار و تمام کردن من باشد در صورتی که من مطیع دولت بوده و هستم کمال ظلم خواهد بود، من حاضر نیستم که خونی از بینی یک ایرانی بریزد، وراضیتر دارم گلوله بسینهٔ من بخورد تا آن گلوله بدیوار قلعهای از قلاع ایران اصابت کند، معهذا در صورت بیلطفی دولت و قصد انتقام و تصمیم بر تمام کردن من ناچار خواهم بود با قوائیکه در تحت اطاعت دارم مقاومت نمایم.
اکنون آقایان را از قضایا آگاه کردم، باقی خود دانید.
در همان شب کمیسیونی شش نفری از میان جمعیت برگزیده شد که عدهٔ اعضاء آن اینها بودند:
۱ـ حاج فاضل مجتهد، ۲ـ میرزا مرتضیقلیخان، ۳ـ حاج شیخ محمد کاظم تاجر، ۴ـ سردار نصرة (امیر تیمور حالیه)، ۵ـ حاج حسین آقای ملک، ۶ـ شیخ حسن پائین خیابانی. اینعده همان شب بتلگرافخانه رفتند و موضوع اظهارات کلنل محمد تقیخان را با دربار سلطنتی توسط تلگراف در میان نهادند و شرایطی که کلنل آنها را شرط موافقت و اطاعت قرار داده بود بعرض شاه رسانیدند و شرایط بقرار ذیل بود:
۱ـ بودجهٔ ژاندارمری خراسان مطابق آنچه فعلاً هست باقی بماند و نقصانی در آن روی ندهد.
۲ـ درجات افسران ژاندارم مطابق آنچه پیشبینی گردیده و درکابینهٔ قبلی بتصویب رسیده است اعطا شود.
۳ـ اسب و اسلحهٔ شخصی قوامالسلطنه که بژاندارم تعلق گرفته و اسبها داغ ژاندارمری خوردهاند متعلق باین اداره باشد و مسترد نگردد.