پس از یکرشته تلگرافات متقابله در تحت شرایط و اطمینانی با اینکه هیچ حاضر خدمت نبودم و یقین داشتم هیچ کسی در خیال استفاده از خدمات من نیست فقط و فقط باحترام امر ملوکانه در تاریخ ۱۳ جوزا از امورات حکومتی کناره گرفته و بریاست قوای نظامی خدمات صادقانهٔ خود را ادامه دادم، اینک همانطور که پیشبینی شده بود از روز اول در هر دو مورد نامساعدتهائی منحوس که شرحش موجب اطالهٔ کلام است مرا از کار باز داشته و بزررگترین قسمت وقت را که بایستی باصلاحات قوای نظامی مصروف شود بدفاع گذراندم.
کفیل ایالت با اینکه در سایهٔ قدرت قوای نظامی فرمانفرمائی کرده و با کمال گرمی بعزل و نصب حکام و گرفتن تقدیمی مشغول بود از ادب و انسانیت و بردباری و اطاعت فوقالعادهٔ من سوء استفاده نموده بعناوین مختلفه زبان طعن و لعن مردمرا بسوی قوای نظامی دراز نموده و از دادن راپورتهای غلط و مجعول خودداری نمینمود.
جواب پیشنهادات و مستدعیات از مرکز همه بطوری بود که هر طفل شیرخواری مخالفت تامه را احساس نموده و بایستی خود را در هر آن دوچار مخاطرات و صدمات بداند. بالاخره آنچه در مدت ایندو ماه در خراسان شد همه مبتنی بر نظریات خصوصی شخص آقای رئیسالوزراء و حس انتقام بوده لاغیر، پس از یأس کامل از موفقیت در ۲۸ سرطان رمزاً استدعا کردم که یا از خدمت معافم فرموده و یا این ترتیبات را خاتمه دهند، جواب قاطعی داده نشد.
خلاصه حیثیت و شرافت خود و زیر دستانم و امنیت ایالت مهمیرا در خطر دیده از آنهمه استغاثهها برحسب تقاضای اهالی پس از کنارهگیری کفیل ایالت داخل عملیات مستقیم شدم و چون بکلی از حضرت اشرف آقای رئیسالوزرا و آقای کفیل تشکیلات مأیوس بودم با فدویت خانوادگی که بحضرت اشرف آقای مشیرالدوله داشتم در لیلهٔ هفتم اسد توسط حضرت معظمله مراتب را بعرض خاکپای همایونی رسانده و بدبختانه بصدور دستخط جوابیه نائل نگردیدم. غرض از استدعای تشریف فرمائی[۱] این است که علاوه بر اینکه عملیات دولت حاضره و شخص آقای رئیسالوزرا اقلا آن قسمتی که در خراسان شده منافی با مصالح مملکتی است بنده شخصاً هیچ
- ↑ یعنی حضور در تلگرافخانه برای مخابرهٔ حضوری.