برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

عیب کار باشند این فکر نفوذ یافته بود، و سیدضیاءالدین هم بر آن سر بود که همین کار را انجام دهد و مجال نیافت.

بعد از افتتاح مجلس نخستین قدمی که سردارسپه برداشت این قدم بود.

او میدانست که تا قوای مسلحهٔ کشور یک‌کاسه و یکدست نشود و در زیر فرمان او متمرکز نگردد مقاصد عالیهٔ او انجام‌پذیر نخواهد بود.

بنابراین شروع باقدام کرد.

ولی قوام‌السلطنه که خود یکی از تقویت‌کنندگان ژاندارمری بود در دولت خود بنای تقویت از این اداره را گذارد، اما مثل همه کارها بی‌نقشه و باکندی، در عوض حریف که همه کارهایش متکی بنقشه و با جدیت پیش میرفت در این کار هم از قوام جلو افتاد، بازیهائی که فرمانده قوی برای جلب صاحبمنصبان ایرانی ژاندارم کرده زیاد است، و از قضا سرگردکان مذکور هم از بازی آگاه بودند و تا ممکن بود خودداری مینمودند، اما عاقبت ضعف دولتها و غفلت شاه و رجال و قدرت سردارسپه موجب آن گردید که بتدریج ژاندارم که یکقوهٔ وفادار و فداکار ایرانی و تربیت‌شدهٔ صاحبمنصبان سویدی بود جزء قزاقخانه شد، و بتدریج از لحاظ بدبینی و رشکی که صاحبمنصبان ارشد قزاق بژاندارمها داشتند، آنها را نفله کردند؛ و پرورش ملی و اجتماعی این جوانهای رشید آرام‌آرام در ضمن پرورش جدید ضعیف گردید؛ و هر کس که توانست خودرا زودتر برنگ محیط در آورد توانست زیادتر دوام بیاورد و خودش را حفظ کند.

بالجمله با تحلیل رفتن ژاندارم در قزاق، فکر قشون «متحدالشکل» و ایجاد «سپاه یکدست» بجامه رفت، و بتدریج اسم ژاندارم هم که لغتی اجنبی بود از میان رفته «امنیه» جای آنرا گرفت.

نابود شدن این قوه که قزاقها تا همه جا ازو چشم میزدند، کار فرمانده قوی را آسان کرد، وهنوز دورهٔ چهارم مجلس شورایملی به نیمه نرسیده بود که اقتدار سردارسپه فوق تمام اقتدارها شناخته شد و با از بین رفتن فتنهٔ گیلان و آشوب خراسان و انحلال اسپیار (پلیس جنوب) و تدابیری که عبدالله‌خان امیرطهماسبی در آذربایجان بکار برد و قدرت دولت و فرمانده کل قوی را در شمال غرب و کردستان تا صفحهٔ مغرب ایران بسط داد، سردارسپه معناً و حقیقةً فرمانروای مملکت ایران معرفی گردید، معهذا هنوز نسبت

۱۳۷