برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران


 

بعد از یک سال از تهران با هزار زحمت بمشهد مراجعت کردم‌ـ حزب را دیدم در حال خمود، جراید در حال توقیف و رفقا بدون حرارت و امید در پی کسب و کار خود، ولی من خسته نبودم و اگر در سیاست بروی من بسته بود ابواب مبارزات اجتماعی و اخلاقی باز بود لذا نوبهار را بار دیگر با جلب مرحوم نیرالدوله والی دایر کردم و مقالات مسلسل «زن مسلمان» و مقالات اصلاحات دینی و اخلاقی را نوشتن گرفتم.

در بادی امر قونسول روس جلو مرا بشدت گرفت اما باو فهمانیدم که من در سیاست چیزی نخواهم نوشت و دموکراتها قیامی نخواهند کرد و او متقاعد شد، من خوش قلب‌تر و مردم‌دوست‌تر از روسها احدی را ندیده‌ام و صریح میگویم که روس‌ها در عین خشونت صوری که حتی در عمل هم این خشونت را بروز می‌دهند، در خوش‌قلبی و صداقت و مردم‌دوستی، بشرطی که از در حقیقت با آن‌ها درآئید نظیر ندارند.

یک سال کار کردم، تکفیرم کردند، آزارم دادند، خودیها و دموکرات‌ها بیشتر از دیگران بجرم حقگوئی با من پرخاش کردند و من بکار خود مشغول، تا جنک بین‌الملل افق جهان را با برق ششلول یکنفر صربی قرمز رنک ساخت.

در همین احوال انتخابات دورهٔ سوم مجلس شورای ملی ۱۳۳۲ در خراسان آغاز و پایان یافت، و من از درجز و کلات و سرخس بوکالت مجلس انتخاب شدم.

روزنامه نوبهار باز از طرف دو قونسولخانه روس و انگلیس که هر دو در جنک شرکت داشتند، توقیف گردید و من بتهران از راه روسیه عزیمت کردم.

در تهران اعتبارنامهٔ من بجرم استشهادهای ملانمایان مشهد و خصومت آخوندهای مجلس در بیغولهٔ مخالفت در افتاد و بعد از ششماه بزحمت از چاله در آمد و قبول گردید!

نوبهار در تهران دایر شد و بازارش رونق گرفت، و در هیجانهای ملی مؤثر افتاد ولی بسبب پیش‌آمد مهاجرت که شمه‌ای در این تاریخ خواهید خواند بار دیگر توقیف شد، و خود من هم از برابر نهیب جنبش سپاهیان ژنرال باراتوف سردار روسی، ناچار بقم افتادم و در واقعه‌ای دستم خرد شد و مرا بمرکز آوردند!

این قطعه آنوقت گفته شد:

ز