برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۵۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حزب سوسیالیست

در اقلیت بودند شروع بانتقاد نمودند و بدیهی است که پایهٔ انتقاداتشان بمناسبت حزبی که ساخته بودند بر خلاف «اشرافیت» بود و بدین نغمه بمخالفان خود حمله میکردند و بار دیگر ازین رو بازار جنجال وهجوم جراید گرم گردید!

در واقع دوباره دو حزب قدیم دموکرات و اعتدال پیدا شد، ولی ایندفعه طبیعی نبود، زیرا انقلاب ایندو حزبرا بوجود نیآورده بود بلکه انقلاب روسیه موجب تغییر عقیدهٔ عده‌ای از حزب‌بازان قدیم شده بود و از طرف دیگر سایر ملیون از اعتدال و دموکرات هم دست از خصومت قدیم برداشته و چنانکه گفتیم بنام اصلاحات فوری که خیلی هم دیر شده بود گرد هم جمع گردیده همکاری میکردند، بهمین سبب حزب مزبور تنها ماند و در قبال او حزبی درست نشد، فقط سوسیالیست مؤسس دعوائی گشته بود که مدعی‌علیه واقعی نداشت، زیرا هم خود آنحزب و هم دیگران میدانستند که مطلب از چه قرار است و چه کسی گلوی مملکت را گرفته است، شاید اگر این آقایان آن روزهائیکه دموکراتها را نگذاشتند کاری صورت بدهند، (۱۳۳۵ـ۱۳۳۶) در تهران اینحزب را تشکیل داده بودند بجائی میرسید و همهٔ احرار با آنها همدست میشدند، اما قدری دیر بود و در واقع اسباب و ابزار کار برای سردار سپه درست میشد...

☆ ☆ ☆

روابط علمای روحانی و طبقهٔ بازاری با حزب «سوسیالیست» بهم خورد و دو دستگی بزرگی در شهر بوجود آمد و پیداست که «اصلاح‌طلبان» از اینوضع بنفع خودشان و بر زیان «سوسیالیستها» استفاده میکردند.

اینجا باید اقرار کرد که فاصلهٔ بین یک نهضت مرتجعانه (روحانی) و «اصلاح‌طلبی» بسیار قلیل مینمود، استعداد قسمتی از افراد اکثریت برای قبول حلیهٔ «فاناتیزم» و استعمال این سلاح قدیمی بر ضد حریف خیلی شدت داشت و سهلترین وسیله‌ای برای خُرد کردن حریف بود، اما مرحوم مدرس اعلی اللّه مقامه که جزء سردستگان حزب «اصلاح‌طلب» قرار داشت اهل اینحرفها نبود، وسعت مشرب او در سیاست او را از طبقهٔ «فاناتیک» بکلی جدا ساخته بود، مدرس خود را مرد سیاسی و عالم برموز تمدن میدانست، بنابراین یکبار هم اجازه نداد که رفقای او این اسلحهٔ کهنه را بکار بزنند، نطقهای مدرس در آرشیو مجلس ملی موجوداست، او هیچوقت متوسل بحربهٔ

۱۳۲