برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

اکثریت و اقلیت هم چون پایه‌اش بر مسلک و مرام نبود بعد از یکسال گاهی بهم میخورد، یعنی اقلیت با دستهٔ دیگری سازش میکرد و از آنها قُر میزد و از ناراضیان استفاده کرده دولت را میانداخت، باز افراد اکثریت قدیم دست و پا کرده رفقای قُر زدهٔ سابق را جلب کرده و از افراد موتلف یا اقلیت هم چندتائی ربوده دولت افتاده را بروی کار میآوردند.

تشنجی عظیم پس از یکسال در مجلس چهارم از این راه پیدا شد، نامزد اصلاح طلبان آقای قوام‌السلطنه و مرحوم حسن پیرنیا بود و نامزد سوسیالیستها مرحوم مستوفی‌الممالک یعنی لیدر حقیقی دموکراتهای قدیم و رقیب ناصرالملک بود.

خلاصه، در مجلس چهارم سال ۱۳۰۰ ـ ۱۳۰۱ حزبی بنام «سوسیالیست» از جمعی لیدرهای دو حزب دموکرات و اعتدال بوجود آمد، اتئلافی که در مهاجرت (با کمال عداوتی که ایندو حزب با هم داشتند) بین آنها منعقد گردید، در این تاریخ منجر بایجاد این حزب شد.

اما چنان نبود که تمام آزادیخواهان شامل اینحزب شوند، چه در آنوقت بعضی از عناصر عاقل و درس‌خواندهٔ ملی طالب اصلاحات فوری اداری از قبیل قشون و مالیه و معارف شده بودند و اصول حزب‌سازی و فرقه‌بازی و جار و جنجال لیدرها و پادوها و هتاکی جراید که ببدترین وضعی باشارهٔ حزب سوسیالیست براه افتاد همه را خسته کرده بود، ایجاد مرکز ثقلی برای مملکت و بوجود آوردن حکومت نافذالکلمهٔ مقتدر و بسط امنیت و رونق تجارت و کشاورزی منتهای آمال و مرام وطنخواهان قرار داشت.

بنابراین آزادیخواهان بطور عموم توجهی بحزب جدید بروز ندادند و حتی سزاوار ندانستند که در قبال آنحزب یکحزب دیگری بسازند، چه اکثریت مجلس و اکثریت مردم از تجار و کسبه و طلاب و معلمان مدارس و حتی رنجبران متمایل برجالی بودند که برای اصلاحات مذکور آماده میشدند و مردم از حرکتها و ظاهرسازیهای مرامی خسته شده بودند.

اما این حقایق مانع از آن نیامد که حزب سوسیالیست تشکیل شود، جمعی از رفقا نشسته آنحزب را ساختند و سیاست خارجی خود را هم بر طبق مرامنامهٔ مزبور تعیین کردند و بروسها نزدیک شدند و جرایدی هم راه انداختند و در مجلس نظر باینکه

۱۳۱