تاریخ مدنیت دنیا لکهٔ بدنامی است که باقی و برقرار خواهد بود، ما میخواهیم که در سایه عدالت دنیا حق حیات خود را حفظ کنیم، ما میخواهیم که زیر بار مداخلات اجنبی نرفته در وطن خودمان بمیل خود زندگانی بکنیم، ما منافع کسیرا تهدید نمیکنیم و با کسی کاری نداریم ولی میخواهیم که ما را خفه نکنند و برای سلب آزادی ما ترویج خیانت و حمایت از خیانتکاران ننمایند، ما میخواهیم سید ضیاء و همدستان او را در تأسیس این خیانت ایران بربادده محاکمه و مجازات بنمائیم و فقط میخواهیم که نسبت بقضایای داخلی ما بیطرفی محفوظ مانده حمایتهای غیرمشروع از میان برود.......»
بعد از انتشار این بیانیه، وافتتاح مجلس و آزادی جراید مهاجمات صریح و زنندهای بر ضد عمال کودتا و مسببین آن و برضد سید ضیاءالدین در جراید پایتخت آغاز گردید، و در مجلس شورایملی نیز زمزمهٔ رد کردن اعوان و انصار مشارالیه بین اکثریت شنیده شد و در نتیجه عدهای از نمایندگان از مجلس رد شدند!
مرحوم میرزا علیاکبر خان خراسانی که من مدیری او را بروزنامهٔ ایران بسید پیشنهاد کرده و خود از کار اداره کردن آنروزنامه کناره گرفته بودم، پس از رفتن سید بیمناک شده از تهران بحدود عراق گریخت و در آن سامان بدرود حیاة کفت، و قرار شد که بار دیگر روزنامهٔ ایران بمن واگذار شود. ولی نظر باینکه من در مجلس بودم و خیال داشتم روزنامهٔ ادبی هفتگی دایر کنم زیر بار نرفتم و دوستان آقای رهنما را که روزی صاحب این روزنامه بود و دولت از او منتزع داشته و ببرادر من سپرده بود، نامزد ریاست روزنامهٔ ایران کردند.
بیمناسبت نیست گفته شود که مرحوم علیاکبر خان مدیر سابق این روزنامه بتقلید سرلوحهٔ «رعد» که بخط کوفی بود، سرلوحهٔ «ایران» را کوفی کرده بود و آقای رهنما مجال نکرد که سرلوحه را تغییر دهد، مرحوم شاهزادهٔ افسر نمایندهٔ مجلس چهارم که مردی ظریف و بذلهگوی و از اعداء پر حرارت کابینهٔ سیاه[۱] بود، درین باب شعر ظریفی گفت که در مراعاتالنظیر خالی از لطف نیست:
عراقیزاده را بر گو که نادرویش ناصوفی | ||||||
ضیا بگذشت از بصره چرا ایران بود کوفی |
- ↑ بعد از رفتن سید نام کابینهٔ او را «کابینهٔ سیاه» نهادند، و عارف بدین مناسبت گفت: «قربان کابینهٔ سیاهت بازآ.