فرمانده ایرانی این قوه ـ قوهٔ خود را برای اجرای اوامر سید ضیاء حاضر نمود و سید ضیاء بوسیله دسیسه و فشار موفق بتحصیل فرمـان ریاست وزرائی خود گردید. در پایتخت و سایر نقاط حکومت نظامیرا با نهایت شدت برقرار نمود، مخابرات تلگرافی و پستی بین پایتخت و سایر ولایات مدتی مقطوع و بعلاوه تحت سانسور شدید واقع گردید.
عدهٔ کثیری از محترمین و روحانیون وکلاء و آزادیخواهان که گناه آنها هواخواهی استقلال ایران و تنفر از سلطهٔ اجنبی و مزاحمت در پیشرفت نقشهٔ نامشروع او بود توقیف و در پایتخت و ولایات در زوایای تاریک محبس افتادند، قوانین اساسی مملکتی پایمال و مجلس شورای ملی که باید مفتوح میشد تعطیل گردید، خیانتکاران داخلی بهمدستی عدهای ارمنی و غیره و دستیاران خارجی آنها طوری گلوی ایرانرا فشردند که حتی قدرت بلند کردن صدای پروتست از ایرانیان سلب گردید و در هر موقعی هم که صدای ضعیف مخالفتی در گوشهای بلند میشد فوراً عدهٔ دیگری بر محبوسین و تبعیدشدگان اضافه میشدند.
با اینرویه در ایران سکوت قبرستان، خاموشی مرگ و بهت عمومی برقرار گردید و مسببین خارجی این قضایا این سکوت و خاموشی ایران را در اروپا بعنوان رضایت از استقرار حکومت مزدور اجنبی جلوه دادند و جرائد را پر از اشتباهکاریهای گوناگون نمودند!...
برای مزید اغفال افکار عامه و و پوشانیدن عقاید باطنی خود و تقلیل سوء ظن و عدم اعتماد ملت ایران که از دیرگاهی وی را اجیر و خریدهشدهٔ اجنبی میدانست، سید ضیاء شروع بانتشار بیانیههای دروغین خود نموده درصدد برآمد که بحکومت خود رنگ حکومت اصلاحطلب، حکومت انقلابی ملی، حکومت حامی رعایا بدهد، در بیانیههای خود مینوشت که ایرانرا از شر مداخلات اجانب خلاص خواهد کرد، دشمنان خارجی و داخلی را بحساب دعوت خواهد کرد.
قرار داد انگلیس و ایران را که عملا از درجه اعتبار ساقط شده بود صورة الغاء نمود ولی دیری نگذشت که حقایق عمل غالب بر تلفیق عبارات و الفاظ گردیده نیات سوء باطنی و تصمیمات خیانتکارانهٔ او هویدا ومواد مضرهٔ قرارداد مزبور عملا اجرا گردید. (اینجا شرحی انتقاد از حکومت سید و اشاراتی بسردار سپه و شاه دارد)
اینست حالت ایران در قرن بیستم که ملل عالم برای حفظ آزادی و حقوق نوع بشر