را تأیید کرد و اصرار کرد که بشهر بروم و با آقای قوامالسلطنه ملاقات کنم، در شهر آقای نخستوزیر را در عمارت شخصی ایشان دیدار کردم، و حرکت سریع و عجیبی از فردا در شهر پدیدار گردید، و احساسات عمومی شدیداً بر ضد سید همهجا دیده میشد، خاصه در خانوادهای محبوسین که خود ا ـثریتی را بوجود میآورد و حاجت بتبلیغات تازه نبود.
۲۳ـ آقای سید ضیاءالدین |
مردم از آزادی و رهائی سید ناراضی بودند، و معتقد بودند که باید شاه و دولت مسببین کودتا را و سید را محاکمه کند، و وجوهیرا که بحوالهٔ سید درینمدت از بانک اخذ شده و خرج گردیده (مبالغی ازین بابت صورت میدادند که اغراق بنظر میآمد!) تحت دقت و رسیدگی قرار گیرد و سند خرج ازو مطالبه شود، و بیحد عصبانی بودند که چرا در حین رفتن مشارالیه بیست و پنج هزار تومان پول دستی از محل عایدات بلدیه باو داده شده است!
ولی ظاهراً شاه نمیتوانسته است این خواهشهای عمومی را صورت بدهد، و در جواب جمعی از رجال گفته بود که: آقایان بگذارید برود و تا همین حد هم راضی باشید که او رفت! مستر بالفور نام انگلیسی که کتابی در اوضاع سیاسی آن ایام تألیف کرده بود[۱] درین باره چنین گفته است: «فاتح این جنگ چون چنان دید حکم داد او
- ↑ وثوقالدوله راجع باین کتاب در قسمت مربوط بخود با مستر بالفور در لندن محاکمهٔ کرد و رویتر بتاریخ ۲۱ نوامبر ۱۹۲۲ اینطور خبر داد که: بالفور محکوم شد و بخلاف گفتار خویش اعتراف کرد.