فیروز تشکیل شد و در حقیقت ائتلاف سابق را بهم زدند تا از نو اکثریت متناسب و متجانسی بوجود آورند و هستهٔ «جمعیت اصلاحطلب» درین انجمن بعد از بیرون رفتن مرحوم نصیرالسلطنه بسته شد.
درین موقع من با آقای حکیمالملک و آقای تدین و مرحوم شیخ ابراهیم زنجانی و شاهزادهٔ سلیمان میرزا و جمعی دیگر صحبت کرده پیشنهاد کردم که بیایند و فراکسیون «دموکرات» را تشکیل بدهند، مخصوصاً این پیشنهاد چقدر بنفع رفقای ما که در اقلیت مانده بودند و بعد حزب «سوسیالیست» را با مساعدت آقای «طباطبائی» تشکیل دادند، تمام میشد.
متاسفانه موفق نشدم بقایای عداوت و افتراقیرا که بین افراد تشکیلی و دیگران متراکم در نفوس شده بود برطرف سازم، و حتی بصراحت مطلب دیگری گفتند که بعذر بیشتر شبیه بود تا بحقیقت و آن این بود که رفقا گفتند که ما صلاح خود را در این نمیدانیم که از حالا اکثریت مجلس را در دست بگیریم و زمامدار مملکت شویم، و مصلحت ما در آنستکه فعلا منتقد باشیم تا در آخر مجلس و نزدیک بدورهٔ تجدید انتخابات اکثریت را بدست آوریم و همین کار را هم کردند ولی نتیجهٔ مطلوبه را بدست نیاوردند. یعنی نتیجهای که بایستی مملکت را از دیکتاتوری نجات دهد!
با چنین منطق چه میتوانستیم کرد؟
من این داستانرا در همان اوقات در روزنامهٔ «نوبهار هفتگی» بعبارت موجزتر نوشتهام و این جمله در پایان آنست:
«... ولی بعلل و جهاتی که شرح آن لازم نیست این آرزو و امید لذت حصول نبخشید و این دعوت بلانتیجه و عقیم ماند و فرصت بزرگی از دست دموکراتهای مجلس بیرون رفت...»[۱].
بنابراین دوستان هریک بامیدی و اکثر فقط برای احتراز از قبول مسئولیت و علاقه بانتقاد صرف و عوامفریبی زمام حکومت و کشور را بسهولت از دست دادند و خود را باقلیت افکندند و چند تن از رفقای ما را هم با خود کشیدند و بردند مانند آقای تدین و آقای حاج امینالتجار اصفهانی و آقای حایریزاده و غیره...
- ↑ رجوع کنید بنوبهار هفتگی شمارهٔ اول ص ۱۳ ـ ۱۵