برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۳۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

ما باعتماد آنمرحوم که مردی مدقق و بااطلاع بوده و قضایا را در موقع خود یادداشت کرده است باختصار مینویسیم:

«سید از حرکات رضاخان جاهل، و بی‌میلی شاه، از دوام حیات سیاسی خود مأیوس شد و چون میل نداشت استعفا کند در فکر چاره برآمد که شاه را بردارد، درین باب محمدحسن میرزای ولیعهد را انتخاب کرد و با او وارد این تدبیر شد، ملاقاتهائی با ولیعهد کرد، راپورت این ملاقاتها به شاه و رضاخان رسید. شاه بسید امر کرد که استعفا کند. سید از قبول استعفا سر باز زد و تمارض کرد، وزیر مختار انگلیس با شاه ملاقات کرد ولی نتوانست شاه را راضی بیقای سید سازد، حتی باشارات حالی کرده بود که اگر سید برود از برای سلطنت شاه مخاطراتی خواهد بود، معهذا شاه ایستادگی کرد،» انتهی یادداشت شهریور.

مؤلف گوید: در همان اوقات شنیدم که روابط سید با ولیعهد بشکلی غیرعادی پیش آمده است. و نیز شنیدم که شاه بولیعهد تغیر کرده و حتی گفته شد که احمد شاه سیلی بصورت ولیعهد زده است، که راست یا دروغ میرساند که در دربار کشاکش و معارضه‌ای بین دو برادر پیدا شده بود که در اطراف آن معارضه این اخبار تراوش میکرد و همان اوقات شهرت کرد که ولیعهد را میخواهند تبعید کنند، و اتفاقاً پس از سقوط سید چیزی نگذشت که ولیعهد عـازم فرنگستان شد و از طریق بغداد و بصره عزیمت کرد و در محمره (خرم‌شهر) مهمان سردار اقدس (خزعل) گردید، و در همین وقت سید ضیاءالدین نیز در بصره در مهمانخانه‌ای منزل داشت.

شاهزادهٔ یمین‌الدوله داستانی نقل میکند[۱]:

«ولیعهد بقصر خزعل در فیلیه وارد شد و هوا بسیار گرم بود، ولیعهد از گرما بیتابی مینمود، شبی شیخ را در باغ قصر ملاقات کردم. شیخ نسبت بولیعهد و بیتابی و عدم متانت و صبر او قیافهٔ مأیوسانه نشان داد، گفت میخواهم با ایشان در موضوع مهمی صحبت کنم و از من خواست که وسیلهٔ این ملاقات شوم، من با ولیعهد درین باب گفتگو کردم، ولیعهد میترسید که با شیخ محرمانه ملاقات کند، بهر قسم بود شبی را در یکی از حیاط خلوتها بدون آوردن چراغ میعاد نهادند، ولیعهد آنجا رفت منهم در خدمت او


  1. حسنعلی میرزا کوچکترین پسران ناصرالدین شاه است، وی در اتریش تحصیل کرده است و از همراهان ولیعهد بود.
۱۰۳