برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دیباچه

بعد سروده آمد ـ از من بود و ادارهٔ جشنها و گرمی بازار شادکامی ملی از شعر و خطابه بوسیلهٔ من و رفقای انجمنی ما فراهم آمد.

اغلب این قصاید در جراید آنزمان و در کتاب مذکور پرفسور براون در جست، و یکی از مهمترین آثار شعری من که بعد از ایجاد اختلاف بین شاه و مجلس گفته شد مسدس ترکیبی است قرب دو هزار بیت ببحر رمل مثمن خطـاب بشاه و ذکر تاریخ ایران از کیومرث تا زمان خود او و ازین قصیده نیز شطری در تاریخ ادبیات مشروطه پرفسور براون نقل شده و باقی هنوز بچاپ نرسیده است.

در آن اوقات مرحوم میرزا سید محمد طباطبائی بزرک با خانواده و فرزندان، در خراسان بحال تبعید بسر میبردند ـ در یکی از جشنها که در دارالتولیه باحضور آنمرحوم انعقاد یافت قصیدهٔ بائیهٔ بدین مطلع از طرف نویسنده خوانده شد:

  غرهٔ عیش است و روز فتح و هنگام طرب
آخـر ماه جمادی، اول ماه رجـب  
  در میان این دو مه فتحی عجیب آمد بکار
العجب ثم العجب بین الجمادی و الرجب  

و در سلام آستانه که در سیزدهم ماه همان سال دایر گردید، و بعادت دیرین باید شعر و خطبه خوانده شود، قصیده‌ای در ستایش آزادی خواندم که مطلعش چنین بود:

  بیا ساقی که کرد ایزد قوی بنیان آزادی
نمود آباد از نو خانهٔ ویران آزادی  
  فلک بگشود بر غمدیدگان ابواب آسایش
جهان بر بست با دلخستگان پیمان آزادی  

از سال فتح تهران ببعد، بنویسندگی در جراید ملی شروع کردم و نخستین مقالات سیاسی و اجتماعی من در جریدهٔ «طوس» و بعضی بی امضا در حبل‌المتین کلکته انتشار یافت.

فراموش نمیکنم که سالی پیشتر ازین یک قصیده و مقالتی برای حبل‌المتین فرستاده بودم، مرحوم سیدجلال‌الدین مدیر روزنامهٔ نامبرده نـامهٔ بمن نوشت و گفت: اشعار شما در کمال خوبی بود و درج شد، اما مقاله بسیار بد و غیر

د