برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
کابینه سید ضیاءالدین

بتوانند از توطئه‌ای بدان سادگی بر ضد رئیس خود مانع شوند، و دربارهٔ محبوسان آن اندازه تردید ننماید که گاهی از آنها پول بخواهد، گاهی تهدید بقتل کند و گاهی اجازه دهد رضاخان رئیس دیویزیون خانمان پسر بانوی عظمی و غیره را آنطور غارت کند!

سید ضیاءالدین دوستانی برای خود انتخاب کرده بود که هیچکدام از حیث شهامت در عرض او نبودند و در کارهای اجتماعی زبردستی و تجربه و شهامت لازمه را که خود او دارا نداشتند، بنا بر این همینکه سید در چنگال «کار» آنهم «عمل قرطاس» دچار شد و در بین کاغذها مستغرق گردید، کسیرا نداشت که اولا از حیث صلاحیت ملی و ثانیاً از لحاظ تجربه و شهامت بقدر خود مشار الیه مقدرت داشته لایق اداره کردن افکار عمومی باشد و بدین سبب بعد از سه ماه از میان رفت!

سید ضیاءالدین طبعاً مردی انقلابی و باشهامت بود، اما باصول ثابت انقلاب و اقسام تشکیلات از سوسیالیزم و کمونیزم، یا فاشیزم طبق رویهٔ علمی و از روی منطق و کتاب احاطه نداشت، و چنانکه دیدیم در حزب و دسته‌بندیها هم کار نکرده بود، و در امور اجتماعی (طبق قاعدهٔ هر مصنف و نویسنده‌ای) بیشتر بامور نظری متوجه بود نه امور عملی و باصول رفیقبازی بیش از اصول فرقه‌بازی و کمیته‌چیگری اعتقاد داشت!

لذا پس از آنکه با عده‌ای قزاق پایتخت را تصرف کرد، زیادتر خیالات دیرینه در دماغش خلجان میکرد، و از قزوین تا تهران نیز صاحبمنصبان قزاقرا که تا آنروز سخنانی جدی و مهیج نشنیده بودند، بسخنان هیجان‌آمیز آمادهٔ کار کرد و آنها را برای انتقام‌جوئی از رجال تهران خواه اعیان و خواه تهیدست و فقیر حاضر ساخت، و بعد حکم کرد همه را بگیرند و گرفتند، تا اینجا در دنبال «خیالات» و ورزشهای فکری دیرینهٔ خود عمل کرد. آنوقت ماند معطل که چه بکند؟!

چه اصل معینی نداشت، نه کمونیست بود که همه را بکشد، نه فاشیست بود که با اعیان همکاری کند و تندروان و کمونیستها را خاموش سازد و نه حزبی داشت که هم مسلکانرا کار بدهد و باقیرا بیکار سازد، نه ایل و عشیره‌ای داشت که اقوام خود را که طبعاً بستهٔ او باشند بر مردم دیگر مسلط کند، نه هم قبلا طبق اظهار خود مشارالیه تدارک دیده شده بود که لااقل صد نفر دوست مناسب اوضاع با خود همدست سازد که بعد از سه ماه سردار سپه نتواند زیر پایشرا جاروب نماید!

۹۴