برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دو کودتا

و در ۱۲ بهمن ماه ۱۲۹۹ با اسب بسوی قزوین روانه شدم، عصر ۱۶ بهمن بقزوین رسیدم و بامداد ۱۷ بهمن خود را بهنگ گارد سوار قزاق معرفی کردم، یکهفته در آنجا بودم، رضاخان امیرپنجه فرماندار آتریاد تهران شد و برای افسران نطق مفصلی کرد.

سید ضیاءالدین طباطبائی مدیر روزنامهٔ رعد بقزوین آمد و بامیر تومان امیر موثق ضمن صحبت پیشنهاد کرده بود که کودتا را انجام دهد و قاجاریه را براندازد ولی او زیر بار نرفته گفته بود: پدران من بخانوادهٔ قاجاریه خدمت کرده و خود من نیز سوگند یاد کرده‌ام که در نوکری بپادشاه خود خیانت نکنم و اینکار از من ساخته نیست، وقتی از او مأیوس شدند به سردار همایون رئیس دیویزیون قزاق دستور دادند آتریاد تهران را بتهران بخوانند، او نیز بی آنکه بشاه بگوید بقزوین تلگراف کرد که ساخلو تهران بپایتخت بیایند. امیر تومان امیر موثق فرمانده قوای قزوین بمنظور اجرای امر به رضاخان امیرپنجه دستور حرکت بتهران داد.

روز ۲۶ بهمن سرتیب احمد آقاخان که فرمانده هنگ گارد سوار قزاق شده بود مرا فرا خواند و دستور داد که تا فردا باید پرچمی تهیه کنم برنگ سبز و با شیر و خورشید که زیر آن نوشته شده باشد «فرمانده قوای اعزامی تهران». پرچم تهیه شد و روز ۲۸ بهمن ماه ۱۲۹۹ همهٔ آتریاد تهران از قزوین حرکت کرد و بیرون دروازهٔ تهران کنار راه صف کشید. رضاخان امیرپنجه فرمانده آتریاد آمد و عدّه را بازدید کرد و بکناری رفت، در این هنگام امیر تومان امیر موثق با کلنل اسمایس فرمانده عدهٔ انگلیس در قزوین سوار اسب آمدند، سرتیپ احمدآقاخان (سپهبد احمدی) فرمان خبردار داد و جلو رفت و گزارش داد، آنها عده را بازدید کردند و دستور حرکت داده شد.

سرتیپ احمدآقا خان مرا فرا خواند و دستور داد از سروان رضاقلی خان (سرتیپ امیرخسروی) شانزده هزار تومان پول بگیرم و پس از آنکه محاسب هنگ بتهران آمد حسابش را باو بدهم.

شب بقشلاق رسیدیم و همه گمان میکردند آتریاد تهران مأمور شده اشرار سیاه کوهیرا که در سمت سمنان خیلی شرارت میکردند سرکوبی بنماید.

بامداد ۲۹ از قشلاق بسوی ینگی امام روانه شدیم، هنگ گارد سوار قزاق در جلو حرکت میکرد، من با اجازه پیشتر رفتم و پیش از رسیدن عده‌ها به ینگی امام

۸۲