برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۰۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
دو کودتا

آتریاد تهران در قزاقخانه یک نگهبان گذاشت و همچنین روبروی پاسدارخانهٔ عمده عده‌ای گمارد و روی پشت‌بامها هم عده‌ای فرستادند و دستور دادند که اگر کسی خواست دست در آورد او را بزنند.

قزاقهای آتریاد تهران که از این پیش‌آمد چیزی نمی‌فهمیدند مبهوت مانده بودند. سرهنگ رضاخان بدستور سرهنگ فیلارتف بعمارت فرمانده لشکر قزاق (محل ستاد ارتش کنونی) رفت (سرهنگ فیلارتف بمن میگفت چند بار بسرهنگ رضاخان گفتم کلرژه تقریباً بازداشت شده و نمیتواند بیرون برود در اطاقرا باز کن و داخل شو و او تردید داشت و میترسید و در فکرم کسی که در آن موقع این اندازه شهامت نداشت چگونه تغییر اخلاق داده و اینک پادشاهی میکند!).

۱۹ - رضاخان (×) و صاحبمنصبان روسی


سرهنگ فیلارتف در را باز کرده بدرون دفتر سرهنگ کلرژه رفته با صدای بلند سرهنگ رضاخان را بدرون خوانده و او هم ناچار باطاق رفته است.

۷۶