برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۱۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

تبلیغات بسیاری میکرد و انتظار میرفت دیر یا زود لنین پیشوای حزب بلشویک در این کار کامیاب شود، انگلیسها که میخواستند جنگ را تا شکست آلمان دنبال کنند از بیم اینکه مبادا لشکر قزاق ایران بفرماندهی افسران روسی دستخوش افکار انقلابی روسیه شده و دامنهٔ انقلاب بایران (که از اوضاع متفقین ناراضی بود) کشیده بشود صلاح دیدند هر طور شده سرهنگ کلرژه فرمانده لشکر قزاقرا که هواخواه حکومت روسیه بود از کار برکنار دارند[۱]. برای انجام این منظور با سرهنگ ستاروسلسکی معاون فرماندهی لشکر قزاق که در گراندهتل سابق منزل داشت مذاکره کردند و او صلاح کار را چنان دید که با کمک یکی از افسران دیگر روس این منظور را انجام دهد و خود او بجای سرهنگ کلرژه فرمانده لشکر قزاق ایران شود، افسری که برای کمک در نظر گرفته شد از دوستان صمیمی سرهنگ ستاروسلسکی و فرمانده آتریاد همدان لشکر قزاق سرهنگ فیلارتف بود.

در اینموقع سربازخانهٔ آتریاد همدان بیرون دروازهٔ قزوین و «سرهنگ رضا خان» فرمانده گردان پیادهٔ آتریاد بود، سرهنگ فیلارتف بمناسبت گفتگویی که با سرهنگ ستاروسلسکی کرده بود، سرهنگ رضاخان را بدفتر خود خوانده او را متقاعد کرد که در اجرای نقشه با او همکاری کند و صریحاً باو گفته بود که من فرمانده تو هستم و مسئولیت هر پیشآمدی بعهدهٔ من خواهد بود.

روزی نزدیک ساعت هشت صبح سرهنگ فیلارتف بعمارت قزاقخانه رفته بود، اتفاقاً قرار بود آنروز ساعت ۹ در قصر قاجار مانوری باشد. سرهنگ کلرژه هنوز در رختخواب بود، استوار ذبیح‌الله پیشخدمت او خبر میدهد که سرهنگ فیلارتف میخواهد شما را ببیند، او پاسخ میدهد «بگو بقصر قاجار برود و من هم برای ساعت ۹ میآیم». سرهنگ فیلارتف میگوید باو بگو این مانور دیگریست! و یادداشتی نوشته بذبیح‌اللّه میدهد و در آن نوشته بود که پاسداران از آتریاد همدان هستند و شما هم باید بروید. سرهنگ کلرژه از جا برخاسته، مذاکرات آنها بطول میانجامد. تا نزدیک

ساعت یازده گردان پیادهٔ آتریاد همدان که گاهی برای مشق و عملیات بمیدان مشق سابق میآمد بر حسب معمول بمیدان مشق آمده بیدرنگ پهلوی هر یک قزاق نگهبان


  1. رجوع شود بصفحهٔ ۳۶ و ۴۸ اینکتاب.
۷۵